- راهدار
- پاسبان و نگهبان راه
معنی راهدار - جستجوی لغت در جدول جو
- راهدار
- پاسبان و نگهبان راه، محافظ راه، کسی که باج راه می گیرد
- راهدار
- نگهبان راه، راهزن، راه راه، مخطط
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نگهبانی راه محافظت جاده، دزدی راهزنی، باجی که از مسافر و متاع می گرفتند برای محافظت آنها و حق العبور (قاجاریه)
نگهبانی راه، محافظت جاده، باج راه، باج و مالیاتی که در راه از مسافر گرفته شود
نگهبانی راه، دزدی، راهزنی، اداره نگهبانی و محافظت راه
تدبیر، راه حل
فراخ و نرم رو، اسب لایق راه
راهنما راهبر هادی دلیل
ویژگی اسب یا استر خوش راه و تندرو
کسی که رازی را حفظ می کند، رازبان، رازنگه دار، سرنگه دار، کسی که رازی دارد، دارای راز
کسی که راهی را بلد است، دانندۀ راه، آشنا به راه، راهبر، راهنما، برای مثال هم او راهدان هم فرس راهوار / زهی شاه مرکب زهی شهسوار (نظامی۵ - ۷۵۰)
دارنده تخت سلطنتی مالک تاج و تخت: نشسته بیک تخت زر بر دو شاه یکی گاهدار و یکی زیر گاه
تندرو، رهوار
دستگاهی است که به کمک امواج تشعشعی وضع و فاصله اشیا را معین میکند
گمر کچی، راهبان
پایمال کردن، هدر دادن
دستگاهی که با استفاده از امواج تشعشعی محل، ارتفاع و فاصلۀ جسمی را در زمین یا آسمان تعیین می کند
راهدار، پاسبان و نگهبان راه، محافظ راه، آنکه باج راه می گیرد
هدر ساختن، پامال کردن، مباح کردن خون کسی
سیستمی که در آن از باریکه های امواج الکترومغناطیسی با بسامدهای رادیویی بازتابیده از سطح اشیا برای آشکارسازی آن ها استفاده شود (واژه فرهنگستان)، مجازاً به معنی جاسوس، خبرچین
جایگاه محافظان راهها در طول راه پاسگاه قراسورانها
پرنده و هر چیز که صاحب بال باشد، دارای بال
صاحب و مالک باغ
پارسی تازی گشته باز دار
حیوان
دارای قیمت، قیمتی
هر غذائی که نفخ بیاورد
میوه دار باثمرمثمر (درخت)، آبستن حامله، مخلوط با فلز کم بها مغشوش نبهره. یا زبان باردار. زبانی که قشر سفیدی بر روی آن بندد و علامت تخمه باشد
جمع کننده باج
سر نگهداری
سر نگاهدار، دارنده راز کسی