جدول جو
جدول جو

معنی راهبر - جستجوی لغت در جدول جو

راهبر
هادی، دلیل، راه آموز و رهنمون
تصویری از راهبر
تصویر راهبر
فرهنگ لغت هوشیار
راهبر
راهنما، کسی که دیگری را راهنمایی می کند، آنکه راهی را بلد باشد و راه به مقصد ببرد
تصویری از راهبر
تصویر راهبر
فرهنگ فارسی عمید
راهبر
((بَ))
آن که کسی را در راهی هدایت کند، هادی، دلیل، راهنما
تصویری از راهبر
تصویر راهبر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راهبرد
تصویر راهبرد
استراتژی، هدایت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از راهبری
تصویر راهبری
عمل راهبر هدایت ارشاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راهبری
تصویر راهبری
رهبری، راهنمایی، هدایت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راه بر
تصویر راه بر
مدیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از راهور
تصویر راهور
راه سپر، فراخ گام تند رو و خوش راه (اسب استر و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راهبه
تصویر راهبه
زن دیر نشین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راهبه
تصویر راهبه
مؤنث واژۀ راهب، آنکه در دیر به سر می برد و به عبادت مشغول است، پارسا و عابد نصاری، دیرنشین، خائف، ترسنده، ترسان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راهبه
تصویر راهبه
((هِ بِ))
زن ترسای پارسا، جمع راهبات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از راهب
تصویر راهب
پارسا و عابد، دیر نشین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهبر
تصویر رهبر
راهنما، هادی، مرشد، امام، پیشوا، قائد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهبر
تصویر اهبر
اشتر فربه اشتر گوشتناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهبر
تصویر رهبر
کسی که دیگری را راهنمایی کند، راهنما، راهبر، در علوم سیاسی بالاترین مقام در جمهوری اسلامی ایران، ولی فقیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راهب
تصویر راهب
کسی که در دیر به سر می برد و به عبادت مشغول است، پارسا و عابد نصاری، دیرنشین، خائف، ترسنده، ترسان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راهب
تصویر راهب
((هِ))
عابد مسیحی، پارسا و گوشه نشین. جمع رهبان، راهبین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رهبر
تصویر رهبر
((رَ بَ))
پیشوا
فرهنگ فارسی معین
अग्रणी
دیکشنری فارسی به هندی