- رانندگی
- حالت و چگونگی راننده، راندن وسائط نقلیه و جز آن
معنی رانندگی - جستجوی لغت در جدول جو
- رانندگی ((نَ دِ))
- عمل و شغل راننده
- رانندگی
- شغل و عمل راننده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شباهت، تشابه
حالت و چگونگی داننده، دانائی، صاخب معلومات و دانش
مانند بودن، شبیه و نظیر بودن
دانایی، زیرکی، هوشیاری، خردمندی، عالم بودن، دانا بودن
مانند بودن شباهت: مانندگی یکی است بعرضی... ندیدم من اندر جهان تا جور بدین فر و مانندگی با پدر. (شا. بخ 768: 3)
دور گردیده بودن
prowadzić
conduzir
conducir
conduire
गाड़ी चलाना
mengemudi
kuendesha
গাড়ি চালানো
گاڑی چلانا
تناسب
علو، افتخار، اعتلا
مسکونی، مربوط به محل سکونت
مدیریت