جدول جو
جدول جو

معنی رامیثنیه - جستجوی لغت در جدول جو

رامیثنیه
(ثَ نی یَ)
رامیتن. رامیثن. نام شهری بوده در بخارا. رجوع به رامیتن و رامیثن و رامیثنه در همین لغت نامه و فهرست احوال و اشعار رودکی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رامینه
تصویر رامینه
(دخترانه)
رامین
فرهنگ نامهای ایرانی
(ثَ)
منسوب به رامیثن که قریه ای است در بخارا. (از انساب سمعانی). و رجوع به رامیثن و رامیتن شود
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
ابوابراهیم روح بن مستنیر رامیثنی بخاری که از مختار بن سابق و جز وی روایت کرد و محمد بن هاشم بن نعیم از او روایت دارد. (از انساب سمعانی) (اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(ثَ نَ)
رامیتن. رامیثن. نام قصبه ای از بخارا. رجوع به رامیتن و رامیثن در همین لغت نامه و احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 269 و 261 شود
نام رودی بوده است در بخارا که از شهر می آمده و روستاها را سیراب میکرده است. رجوع به احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 111 شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
منسوب به رامیتن که نام قصبه ای است در بخارا. و رجوع به رامتین شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
خواجه علی رامیتنی که او را خواجۀ عزیزان گویند و از اکابر نقشبندیه بوده و در اوایل حال نساجی میکرده چنانکه خود گفته:
خواهی که بحق رسی بیارام ای تن
وندر طلب دوست بیارآن می تن
خواهی مدد از روح عزیزان یابی
پا از سر خود سازبیا رامیتن.
آخر از بخارا بخوارزم رفته و مسکن گرفته تا درگذشته در سفارت خیوه مزارش در اورگنج خوارزم زیارت شده رحمه الله. مولوی معنوی در باب اوگفته:
گرنه علم حال فوق قال بودی کی شدی
بنده اعیان بخارا خواجۀ نساج را.
(از شعوری ج 2 ورق 11) (آنندراج) (از انجمن آرا). استاد بدیع الزمان فروزانفر در حواشی و تعلیقات فیه مافیه پس از بحثی گوید: جامی در نفحات الانس در ذیل شرح حال خواجه علی رامیتنی از خلفاء خواجه عبدالخالق عجدوانی که نقشبندیان در کتب خود وی را بعنوان ’حضرت عزیزان’ یاد می کنند گوید: و ایشان را مقامات عالیه و کرامات ظاهره بسیار بوده و بصنعت بافندگی مشغول میبوده اند و این فقیر از بعضی اکابر چنین استماع دارد که اشارت بایشان است آنچه مولانا جلال الدین رومی قدس سره درغزلیات خود فرموده است: گرنه علم حال... وفات خواجه علی رامیتنی بنص صاحب رشحات که در ضمن شرح حال فرزندوی خواجه ابراهیم آمده بسال 715 یا 721 هجری قمری بوده است. (از فیه مافیه حواشی و تعلیقات ص 308). و رجوع به رامیتن در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(ثَ نَ)
بگفتۀ عمرانی قریه ای دیگر است در بخارا. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اَ نی یَ)
مدرسه ای بوده است در دمشق، گویند در آن حال که غزالی ترک مسند درس گفته و سیر و سیاحت اختیار کرده بود وارد این مدرسه شد. حلقۀ درس دائر بود و استاد سخنان او را تدریس و ’قال الغزالی’ تکرار می کرد. غزالی از بیم اعجاب و غرور بر خویشتن بهراسید و بترک دمشق گفت. (از غزالی نامه ص 153)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
رام. رامین. نام رامین است عاشق ویس. (از برهان). همان رام عاشق ویس و واضع چنگ است. (از فرهنگ رشیدی). و رجوع به رام و رامین و رامتین در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
رامیتن. نام قریه ای است در بخارا. (از انساب سمعانی). و رجوع به رامیتن و احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 74 و 101 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تامینیه
تصویر تامینیه
مادینه تامینی: زینهاری مونث تامینی: اقدامات تامینیه
فرهنگ لغت هوشیار