- رامیار (پسرانه)
- چوپان و گوسفند چران، رمه یار چوپان، شبان
معنی رامیار - جستجوی لغت در جدول جو
- رامیار
- گله بان، چوپان
- رامیار
- رمه یار، چوپان، شبان
- رامیار
- چوپان،
برای مثال رسیدم در میان مرغزاری / در آن دیدم رمی بی رامیاری (نزاری - لغت نامه - رامیار)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه دام برای گرفتن مرغ و ماهی گذارد، صید کار
بهره مند، کامیاب، آنکه بارزوی خود رسید
شکارچی
کامیاب، کامروا
گوسفند چران چوپان
چوپان، برای مثال منم رمیار بابت ای رمیده / که سازم خاک پایت نور دیده (انوری - مجمع الفرس - رمیار)
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
سمیرا، زن بزرگوار، نام عمه شیرین در داستان خسرو و شیرین ترجمه عربی مهین بانو است، وسیله ای که با آن حجامت می کنند، نام محلی در نزدیکی مکه
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
اورا مزدایار، پسر قارون فرمانروای طبرستان، پسر قارون، از سپهبدان مازندران در قرن سوم که علیه خلیفه بغداد شورش کرد
پشتیبانان، پیروان
تدبیر، راه حل