- رامی (پسرانه)
- رامتین
معنی رامی - جستجوی لغت در جدول جو
- رامی
- تیر انداز، پرتاب کننده
- رامی
- رام بودن
قوس، تیرانداز، سنگ انداز
نوعی بازی با دو گروه شش نفره
- رامی
- نوعی بازی ورق
- رامی
- پرتاب کننده، تیرانداز
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نام تیره ای از سامیان، نام آرام فرزند سام فرزند نوح، نام زبانی است منسوب به آرام
دزد راهزن منسوب به حرام حرامکار، دزد راهزن
مربوط به آرام مثلاً قوم آرامی، بنابر روایات، آرام پسر پنجم سام بن نوح بوده است، زبانی از خانوادۀ زبان های حامی - سامی که اکنون جمعی از مسیحیان سریانی در حوالی موصل به آن تکلم می کنند
قومی از قبایل سامی نژاد که نسبشان به «آرام» (ارم) پسر سام بن نوح می رسد. این قوم در قرن دوازده قبل از میلاد به سرزمین های سوریه و شمال بین النهرین حمله بردند و بر دمشق و حلب دست یافتند. زبان منسوب به این قوم را زبان آرامی گویند
دزد، راهزن
حرام بودن، نوشیدنی الکلی، حرامی کردن مثلاً مرتکب شدن فعل حرام
Placidness
безмятежность
спокійність
spokój
serenidade
serenità
serenidad
sérénité
sereniteit
ความสงบ
kedamaian
تجبّر
शांति
רוֹגַע
utulivu
শান্ততা