جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با رامی

رامی

رامی
رام بودن
قوس، تیرانداز، سنگ انداز
نوعی بازی با دو گروه شش نفره
رامی
فرهنگ فارسی عمید

رامی

رامی
تیر و سنگ اندازنده، (آنندراج) (غیاث اللغات)، تیراندازنده، (دهار)، تیرانداز، ج، رُماه، (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء)، از دست اندازندۀ هر چیز، (ناظم الاطباء)،
- رامی الصید، شکارچی و شکارکننده نخجیر، (ناظم الاطباء)،
، تهمت زننده، (آنندراج) (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء)، ج، رُماه، (ناظم الاطباء)، و رجوع به رام شود
لغت نامه دهخدا

رامی

رامی
منسوب است به رامه که شهری است ببادیه، (منتهی الارب)، منسوب است به قریۀ رام که نام دیگر رامتین است، (از شعوری ج ص 2 ورق 16)، منسوب است به رامهرمز که شهریست، (از منتهی الارب) (از درهالغواص حریری)، (از ناظم الاطباء)، این انتساب تیر و کمان سازی را میرساند، (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا

رامی

رامی
چگونگی رام، (یادداشت مؤلف)، رام بودن، رجوع به رام در همه معانی شود
لغت نامه دهخدا

رامی

رامی
نوعی بازی ورق که در اروپا و آمریکا مرسوم است و در بازی آن دو دست ورق بکار میرود، این بازی اخیراً در میان رجال و اشراف و افراد متجدد کشور ما نیز رواج کامل یافته و تا اندازه ای بازی معروف و متداول ’پوکر’ را از رسم انداخته است و در مجالس قمار هر روزهزاران تومان بوسیلۀ این بازی برد و باخت میشود
لغت نامه دهخدا

رامی

رامی
جزیره سبز و خرمی است در اقیانوس هند، یاقوت حموی در معجم البلدان گوید: جزیره ای است دردریای شلاهط از دورترین قسمتهای هند، و طول این جزیره 800 فرسنگ است چندین پادشاه مستقل آنجاست، و احتمال میرود که همان جزیره سیلان باشد، بعد گوید که جزیره سیلان را هم بدین صفات شنیده ام و محتمل است که مراد، جزایر جاوه یا سوماترا باشد (؟) (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)، و رجوع به معجم البلدان ج 4 و رامنی شود
لغت نامه دهخدا