رامهرمز. شهرکیست بر لب رود نهاده (بخوزستان) و مانی را آنجا کشتند. (از حدود العالم). از نوشتۀ حدودالعالم و تحفهالدهر بنظر میرسد که همان رامهرمز است. رجوع به رامهرمز در همین لغت نامه و نخبهالدهر دمشقی ص 119 شود
رامهرمز. شهرکیست بر لب رود نهاده (بخوزستان) و مانی را آنجا کشتند. (از حدود العالم). از نوشتۀ حدودالعالم و تحفهالدهر بنظر میرسد که همان رامهرمز است. رجوع به رامهرمز در همین لغت نامه و نخبهالدهر دمشقی ص 119 شود
ده کوچکی است از دهستان میربچۀ بخش رامهرمز شهرستان اهواز، در 7هزارگزی شمال باختری رامهرمز کنار راه شوسۀ رامهرمز به هفتگل با 35 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
ده کوچکی است از دهستان میربچۀ بخش رامهرمز شهرستان اهواز، در 7هزارگزی شمال باختری رامهرمز کنار راه شوسۀ رامهرمز به هفتگل با 35 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
نام یکی از بخش های شهرستان اهواز است. این بخش در شمال خاوری شهرستان اهواز واقع و محدود است از شمال به بخش های باغ ملک و هفت گل، از خاور ب شهرستان بهبهان، از جنوب به شهرستان خرمشهر و از باختر به بخش مرکزی شهرستان اهواز. قسمت جنوبی بخش جلگه و قسمت شمالی آن کوهستانی است. هوای این بخش گرمسیر است و رودخانه های مهم آن عبارت است از: 1- رود رام هرمز که از خاور رام هرمز گذشته بطرف جنوب سرازیر و داخل رود خانه مارون شده و بسوی خلف آباد جاری است. 2-رود خانه کوپال که از کوههای هفت گل سرچشمه گرفته و پس ازعبور از شمال باختری این بخش وارد بخش مرکزی اهواز میگردد، آب آن شور وتلخ است. 3- رود خانه ابوالعباس که در جنوب خاوری بخش واقع و به رود خانه مارون میریزد. سازمان اداری این بخش از 9 دهستان تشکیل گردیده که شرح هر یک در محل خود ذکر شده بدینقرار: دهستان حومه رامهرمز، دهستان میربچه، دهستان رستم آباد، دهستان ابوالفارس، دهستان شهریاری، دهستان جایزان، دهستان سلطان آباد، دهستان سرطا، دهستان رغیوه. تعداد قراء بخش 112 و جمعیت آن در حدود 24هزار تن است. نزدیکترین راهی که رامهرمز را به اهواز متصل میسازد راهی است که از خاور اهواز مستقیماً به رام هرمز منتهی میشود. این راه فقط درتابستان و غیر موقع بارندگی اتومبیل روست و در موقع بارندگی از طریق هدام، نفت سفید، هفت گل، اتومبیل توان برد. دهستان حومه از هفت قریۀ بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 2000 تن است. قراء مهم آن یوسف آباد و پاگچی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). مؤلف فارسنامۀ ناصری گوید: معنی رام در عنوان رامجرد گفته شد و هرمز نام روز اول از هر ماه فارسیان میباشد و نام فرشته ای که مصالح آنروز در دست اوست و نام ستارۀ مشتری و نام پسر انوشیروان و نام رب الارباب نیز باشد و معنی رامهرمز شاد و خرم آباد هرمز، از گرمسیرات فارس در میانۀ شمال و مغرب شیراز افتاده است. درازای آن از معدن نفت سفید تا قریۀ جولکی بیست ویک فرسنگ، پهنای آن از شاروین تا قلعۀ شیخ هفت فرسنگ است، و محدود است از جانب مشرق بنواحی کوه کیلویه و از سمت شمال بنواحی بختیاری و از سوی باختر و جنوب بنواحی بلوک فلاحی، تابستانش گرم است و درختان سردسیری را جز درخت گردو بخرمی پروراند. خرما و نارنج و لیمو و ترنج و سایر درختانش در ضخامت و بلندی ضرب المثل است. بیشتر درخت صحرا و دامنۀ کوهستان رامهرمز درخت کنار است. کشت و زرعش گندم و جو و برنج و پنبه و کنجد و نخود و عدس و ماشک و لوبیای سفید است. آبش از چندین رودخانه است که همه را از میان بلوک رامهرمز گذار است و زمینش چنان شیب دارد که یکنفر بیلدار در همه جا می تواند آب را از رودخانه جدا کند و چون آب رودخانه را بجداول آورند چنان بسرعت میرود که گل و لای در جدول نماند و هر ساله این جدولها نیازمند تنقیه نباشد و شکار صحرای رامهرمز آهو و دراج است که گویا تخم ایندو جانور را پاشیده اند و کهره آهو و جوجه دراج روییده است. مرغ دراج رام هرمز با گنجشک جای دیگر برابری دارد. برف تابستانۀ کوهستانش بی محافظت تا سال دیگر میماند. در زمان قدیم آب بی اندازه داشته ولی اکنون از حسن سلوک قبایل عرب و بختیاری ده یک بلکه نیمۀده یک آبادی آن باقی نیست ! قبیلۀ عرب رامهرمز را آل خمیس گویند که نزدیک بده هزار خانوار بود ولی اکنون بسه هزار خانه نمیرسند و تمامی قبیلۀ آل خمیس در تابستان و زمستان در چادرهای سیاه از صحراهای رامهرمز خارج نشوند و اندیشۀ گرما را ندارند. این بلوک مشتمل بر 36 ده آباد است. (از فارسنامۀ ناصری). و رجوع به فهرست جغرافیای غرب ایران شود
نام یکی از بخش های شهرستان اهواز است. این بخش در شمال خاوری شهرستان اهواز واقع و محدود است از شمال به بخش های باغ ملک و هفت گل، از خاور ب شهرستان بهبهان، از جنوب به شهرستان خرمشهر و از باختر به بخش مرکزی شهرستان اهواز. قسمت جنوبی بخش جلگه و قسمت شمالی آن کوهستانی است. هوای این بخش گرمسیر است و رودخانه های مهم آن عبارت است از: 1- رود رام هرمز که از خاور رام هرمز گذشته بطرف جنوب سرازیر و داخل رود خانه مارون شده و بسوی خلف آباد جاری است. 2-رود خانه کوپال که از کوههای هفت گل سرچشمه گرفته و پس ازعبور از شمال باختری این بخش وارد بخش مرکزی اهواز میگردد، آب آن شور وتلخ است. 3- رود خانه ابوالعباس که در جنوب خاوری بخش واقع و به رود خانه مارون میریزد. سازمان اداری این بخش از 9 دهستان تشکیل گردیده که شرح هر یک در محل خود ذکر شده بدینقرار: دهستان حومه رامهرمز، دهستان میربچه، دهستان رستم آباد، دهستان ابوالفارس، دهستان شهریاری، دهستان جایزان، دهستان سلطان آباد، دهستان سرطا، دهستان رغیوه. تعداد قراء بخش 112 و جمعیت آن در حدود 24هزار تن است. نزدیکترین راهی که رامهرمز را به اهواز متصل میسازد راهی است که از خاور اهواز مستقیماً به رام هرمز منتهی میشود. این راه فقط درتابستان و غیر موقع بارندگی اتومبیل روست و در موقع بارندگی از طریق هدام، نفت سفید، هفت گل، اتومبیل توان برد. دهستان حومه از هفت قریۀ بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 2000 تن است. قراء مهم آن یوسف آباد و پاگچی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). مؤلف فارسنامۀ ناصری گوید: معنی رام در عنوان رامجرد گفته شد و هرمز نام روز اول از هر ماه فارسیان میباشد و نام فرشته ای که مصالح آنروز در دست اوست و نام ستارۀ مشتری و نام پسر انوشیروان و نام رب الارباب نیز باشد و معنی رامهرمز شاد و خرم آباد هرمز، از گرمسیرات فارس در میانۀ شمال و مغرب شیراز افتاده است. درازای آن از معدن نفت سفید تا قریۀ جولکی بیست ویک فرسنگ، پهنای آن از شاروین تا قلعۀ شیخ هفت فرسنگ است، و محدود است از جانب مشرق بنواحی کوه کیلویه و از سمت شمال بنواحی بختیاری و از سوی باختر و جنوب بنواحی بلوک فلاحی، تابستانش گرم است و درختان سردسیری را جز درخت گردو بخرمی پروراند. خرما و نارنج و لیمو و ترنج و سایر درختانش در ضخامت و بلندی ضرب المثل است. بیشتر درخت صحرا و دامنۀ کوهستان رامهرمز درخت کنار است. کشت و زرعش گندم و جو و برنج و پنبه و کنجد و نخود و عدس و ماشک و لوبیای سفید است. آبش از چندین رودخانه است که همه را از میان بلوک رامهرمز گذار است و زمینش چنان شیب دارد که یکنفر بیلدار در همه جا می تواند آب را از رودخانه جدا کند و چون آب رودخانه را بجداول آورند چنان بسرعت میرود که گل و لای در جدول نماند و هر ساله این جدولها نیازمند تنقیه نباشد و شکار صحرای رامهرمز آهو و دراج است که گویا تخم ایندو جانور را پاشیده اند و کهره آهو و جوجه دراج روییده است. مرغ دراج رام هرمز با گنجشک جای دیگر برابری دارد. برف تابستانۀ کوهستانش بی محافظت تا سال دیگر میماند. در زمان قدیم آب بی اندازه داشته ولی اکنون از حسن سلوک قبایل عرب و بختیاری ده یک بلکه نیمۀده یک آبادی آن باقی نیست ! قبیلۀ عرب رامهرمز را آل خمیس گویند که نزدیک بده هزار خانوار بود ولی اکنون بسه هزار خانه نمیرسند و تمامی قبیلۀ آل خمیس در تابستان و زمستان در چادرهای سیاه از صحراهای رامهرمز خارج نشوند و اندیشۀ گرما را ندارند. این بلوک مشتمل بر 36 ده آباد است. (از فارسنامۀ ناصری). و رجوع به فهرست جغرافیای غرب ایران شود
ابومحمد حسن بن عبدالرحمن خلاد. قاضی ایرانی از مردم رامهرمز. ابن الندیم گوید ابن سوار کاتب بمن گفت که ابومحمد شاعر و از روات حدیث است. و از کتب اوست: کتاب ربیع المتیم فی اخبار العشاق. کتاب العلل فی مختار الاخبار. کتاب امثال النبی صلی الله علیه وسلم. کتاب امام التنزیل فی القرآن. کتاب النوادر و الشوارد. کتاب ادب الناطق. کتاب الرثاء و التعازی. کتاب رسالهالسفر. کتاب الشیب و الشباب. کتاب ادب الموائد. کتاب المناهل و الاعطان و الحنین الی الاوطان. (از ابن الندیم)
ابومحمد حسن بن عبدالرحمن خلاد. قاضی ایرانی از مردم رامهرمز. ابن الندیم گوید ابن سوار کاتب بمن گفت که ابومحمد شاعر و از روات حدیث است. و از کتب اوست: کتاب ربیع المتیم فی اخبار العشاق. کتاب العلل فی مختار الاخبار. کتاب امثال النبی صلی الله علیه وسلم. کتاب امام التنزیل فی القرآن. کتاب النوادر و الشوارد. کتاب ادب الناطق. کتاب الرثاء و التعازی. کتاب رسالهالسفر. کتاب الشیب و الشباب. کتاب ادب الموائد. کتاب المناهل و الاعطان و الحنین الی الاوطان. (از ابن الندیم)
قریه ایست دو فرسنگی بیش تر جنوب رامهرمز. (فارسنامۀ ناصری). دهی از دهستان رستم آباد بخش رامهرمز شهرستان اهواز در 16هزارگزی جنوب رامهرمز، 6هزارگزی خاور راه اتومبیل رو رامهرمز - نجف آباد. دشت، گرمسیر، مالاریائی و دارای 60 تن سکنه است. آب آن از رود خانه رامهرمز و محصول آن غلات، برنج، کنجد، بزرک و شغل اهالی زراعت میباشد. راه مالرو دارد و ساکنین از طایفۀعرب گاومیشی هستند. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
قریه ایست دو فرسنگی بیش تر جنوب رامهرمز. (فارسنامۀ ناصری). دهی از دهستان رستم آباد بخش رامهرمز شهرستان اهواز در 16هزارگزی جنوب رامهرمز، 6هزارگزی خاور راه اتومبیل رو رامهرمز - نجف آباد. دشت، گرمسیر، مالاریائی و دارای 60 تن سکنه است. آب آن از رود خانه رامهرمز و محصول آن غلات، برنج، کنجد، بزرک و شغل اهالی زراعت میباشد. راه مالرو دارد و ساکنین از طایفۀعرب گاومیشی هستند. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
ابن عبدالرحمان بن خلاد فارسی حافظ، مکنی به ابومحمد. درگذشتۀ 360 هجری قمری او راست: ’ادب الموائد’ ’ادب الناطق’، ’امام التنزیل’ وهفده کتاب دیگر. (هدیه العارفین ج 1 صص 270- 271)
ابن عبدالرحمان بن خلاد فارسی حافظ، مکنی به ابومحمد. درگذشتۀ 360 هجری قمری او راست: ’ادب الموائد’ ’ادب الناطق’، ’امام التنزیل’ وهفده کتاب دیگر. (هدیه العارفین ج 1 صص 270- 271)
ده کوچکی است از دهستان جایزان بخش رامهرمز شهرستان اهواز، واقع در 56هزارگزی جنوب خاوری رامهرمز و 6هزارگزی خاور شوسۀ مارون به آغاجاری، سکنۀ آن 50 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
ده کوچکی است از دهستان جایزان بخش رامهرمز شهرستان اهواز، واقع در 56هزارگزی جنوب خاوری رامهرمز و 6هزارگزی خاور شوسۀ مارون به آغاجاری، سکنۀ آن 50 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
حسن بن مفضل بن سهلان رامهرمزی مکنی به ابومحمد از اکابر و اعیان شیعه و وزراء سلطان الدولۀ دیلمی (404- 415) و از جملۀ کتاب و منشیان شیعه معدود است و در سال 412 هجری قمری مقتول گردید. (ریحانه الادب ص 332)
حسن بن مفضل بن سهلان رامهرمزی مکنی به ابومحمد از اکابر و اعیان شیعه و وزراء سلطان الدولۀ دیلمی (404- 415) و از جملۀ کتاب و منشیان شیعه معدود است و در سال 412 هجری قمری مقتول گردید. (ریحانه الادب ص 332)
نام شهری است از بناهای هرمز پادشاه در اهواز در حوالی شوشتر و آن را تخفیف داده رامز گویند و منسوب بدانجا را رامزی و رامی گویند همانا ابریق در آنجا نیکومیساخته اند. (از آنندراج) (انجمن آرا). شهری در خوزستان. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (برهان). شهری است از مضافات خوزستان میانۀ شوشتر و بهبهان و چون هرمز پادشاه وقت را آشفتگی در دماغ پدید آمد او را از مقر سلطنتی خود استخر بآن شهر آوردند و در آنجا شفا یافت آنجا را رام هرمز گفتند. (از لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی متعلق بکتاب خانه مؤلف). نام شهری است ازاهواز و آنرا در قدیم سمنگان میگفته اند. (از شعوری ج 2 ورق 6) (از فرهنگ جهانگیری). رام در فارسی بمعنی مراد است. شهر معروفیست در نواحی خوزستان، در میان مردم به رامز مشهور شده که مختصرش کرده اند. (از معجم البلدان ج 4). رامهرمز بین بهبهان و شوشتر واقع شده، در قدیم بسیار آباد بوده ولی اکنون به اهمیت سابق خودنمیباشد و عنوان قصبه دارد. شاخه ای از رود خانه جراحی آنرا مشروب میسازد. از شوشتر تا رامهرمز 96هزار گز است و عبور و مرور از این راه کم است. ماشین ها از محل مزبور به اهواز آمده و از آنجا بشوشتر میروند. رامهرمز دارای 8 بلوک و 150 قریه است. (از جغرافیای غرب ایران ص 91). در فرهنگ جغرافیایی چنین آمده: قصبۀمرکز بخش رام هرمز شهرستان اهواز است طول جغرافیایی آن 49 درجه و 37 دقیقه و عرض جغرافیایی آن 31 درجه و16 دقیقه و 30 ثانیه میباشد. این قصبه در 150هزارگزی جنوب خاوری اهواز، سرراه اتومبیل هفت گل به خلف آبادواقعست. هوای آن گرمسیر مالاریایی و سکنۀ آن 7000 تن میباشد. آب قصبه از رود خانه رام هرمز تأمین میشودو محصول عمده آن غلات، مرکبات و سبزی است. پیشۀ مردم آن کشاورزی است و کارهای دستی آنان عبا و جاجیم بافی و دباغی است. این قصبه دارای معدن نفت و گچ است و سه دبستان دارد. آبادی معروف به جوی آسیاب که متصل بدان میباشد جزء رام هرمز منظور گردیده است. ادارات دولتی رامهرمز عبارت است از: بخشداری، دارایی، بهداری، پست و تلگراف، بانک ملی، ثبت اسناد، آمار و ثبت احوال، شهربانی، فرهنگ و ژاندارمری. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 3 و فارسنامۀ ابن البلخی ص 64 و کامل ابن اثیر ج 2 ص 269 و المعرب جوالیقی ص 23 و 35 و الوزراء و الکتاب ص 41 و عقدالفرید ج 2 ص 229 و ایران باستان ج 2 ص 1413 و تاریخ عصرحافظ ج 1 ص 426 و 437 و مجمل التواریخ و القصص ص 62 و 63 و 66 و 242 و 402 و حبیب السیر چ تهران ج 1 ص 165 و فهرست جغرافیای غرب ایران و تاریخ سیستان ص 75 و 228 و 240 و درهالغواص حریری و تاریخ صنایع ایران شود نام طاق نصرتی در خرابه هایی از عهد ساسانیان که در سینۀ کوه درخوزستان باقی است. (از جغرافیای غرب ایران ص 227)
نام شهری است از بناهای هرمز پادشاه در اهواز در حوالی شوشتر و آن را تخفیف داده رامز گویند و منسوب بدانجا را رامزی و رامی گویند همانا ابریق در آنجا نیکومیساخته اند. (از آنندراج) (انجمن آرا). شهری در خوزستان. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (برهان). شهری است از مضافات خوزستان میانۀ شوشتر و بهبهان و چون هرمز پادشاه وقت را آشفتگی در دماغ پدید آمد او را از مقر سلطنتی خود استخر بآن شهر آوردند و در آنجا شفا یافت آنجا را رام هرمز گفتند. (از لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی متعلق بکتاب خانه مؤلف). نام شهری است ازاهواز و آنرا در قدیم سمنگان میگفته اند. (از شعوری ج 2 ورق 6) (از فرهنگ جهانگیری). رام در فارسی بمعنی مراد است. شهر معروفیست در نواحی خوزستان، در میان مردم به رامز مشهور شده که مختصرش کرده اند. (از معجم البلدان ج 4). رامهرمز بین بهبهان و شوشتر واقع شده، در قدیم بسیار آباد بوده ولی اکنون به اهمیت سابق خودنمیباشد و عنوان قصبه دارد. شاخه ای از رود خانه جراحی آنرا مشروب میسازد. از شوشتر تا رامهرمز 96هزار گز است و عبور و مرور از این راه کم است. ماشین ها از محل مزبور به اهواز آمده و از آنجا بشوشتر میروند. رامهرمز دارای 8 بلوک و 150 قریه است. (از جغرافیای غرب ایران ص 91). در فرهنگ جغرافیایی چنین آمده: قصبۀمرکز بخش رام هرمز شهرستان اهواز است طول جغرافیایی آن 49 درجه و 37 دقیقه و عرض جغرافیایی آن 31 درجه و16 دقیقه و 30 ثانیه میباشد. این قصبه در 150هزارگزی جنوب خاوری اهواز، سرراه اتومبیل هفت گل به خلف آبادواقعست. هوای آن گرمسیر مالاریایی و سکنۀ آن 7000 تن میباشد. آب قصبه از رود خانه رام هرمز تأمین میشودو محصول عمده آن غلات، مرکبات و سبزی است. پیشۀ مردم آن کشاورزی است و کارهای دستی آنان عبا و جاجیم بافی و دباغی است. این قصبه دارای معدن نفت و گچ است و سه دبستان دارد. آبادی معروف به جوی آسیاب که متصل بدان میباشد جزء رام هرمز منظور گردیده است. ادارات دولتی رامهرمز عبارت است از: بخشداری، دارایی، بهداری، پست و تلگراف، بانک ملی، ثبت اسناد، آمار و ثبت احوال، شهربانی، فرهنگ و ژاندارمری. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 3 و فارسنامۀ ابن البلخی ص 64 و کامل ابن اثیر ج 2 ص 269 و المعرب جوالیقی ص 23 و 35 و الوزراء و الکتاب ص 41 و عقدالفرید ج 2 ص 229 و ایران باستان ج 2 ص 1413 و تاریخ عصرحافظ ج 1 ص 426 و 437 و مجمل التواریخ و القصص ص 62 و 63 و 66 و 242 و 402 و حبیب السیر چ تهران ج 1 ص 165 و فهرست جغرافیای غرب ایران و تاریخ سیستان ص 75 و 228 و 240 و درهالغواص حریری و تاریخ صنایع ایران شود نام طاق نصرتی در خرابه هایی از عهد ساسانیان که در سینۀ کوه درخوزستان باقی است. (از جغرافیای غرب ایران ص 227)
دهی است از دهستان میربچه رامهرمز شهرستان اهواز که در 8هزارگزی باختری رامهرمز و 8هزارگزی جنوب شوسۀ رامهرمز به هفتگل واقعاست. دشت و گرمسیر است. سکنۀ آن 150 تن است که فارسی زبانند. آب آن از چشمۀ غویله تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه آن در تابستان اتومبیل رو است. ساکنان آن از طایفۀ آل ابوخمیس اند. این آبادی از محلهای بند شیخ منصور، بند محسن و بند عبدالله تشکیل شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان میربچه رامهرمز شهرستان اهواز که در 8هزارگزی باختری رامهرمز و 8هزارگزی جنوب شوسۀ رامهرمز به هفتگل واقعاست. دشت و گرمسیر است. سکنۀ آن 150 تن است که فارسی زبانند. آب آن از چشمۀ غویله تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه آن در تابستان اتومبیل رو است. ساکنان آن از طایفۀ آل ابوخمیس اند. این آبادی از محلهای بند شیخ منصور، بند محسن و بند عبدالله تشکیل شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان ابوالفارس رامهرمز شهرستان اهواز. سکنه 100 تن. آب آن از رو خانه ابوالفارس. محصول آنجا غلات و برنج. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان ابوالفارس رامهرمز شهرستان اهواز. سکنه 100 تن. آب آن از رو خانه ابوالفارس. محصول آنجا غلات و برنج. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
ده مرکز دهستان سلطان آباد بخش رامهرمز شهرستان اهواز. دارای 600 تن سکنه و آب آن از رود خانه ابوالفارس و رود مارون است. محصول آن غلات، برنج و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو و دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
ده مرکز دهستان سلطان آباد بخش رامهرمز شهرستان اهواز. دارای 600 تن سکنه و آب آن از رود خانه ابوالفارس و رود مارون است. محصول آن غلات، برنج و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو و دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
نام یکی از دهستانهای بخش رامهرمزشهرستان اهواز است. این دهستان از شمال به دهستان رستم آباد، از خاور به دهستان ابوالفارس، از جنوب به دهستان جایزان، از باختر به رود مارون محدود است. از 6 آبادی تشکیل شده و سکنۀ آن 1300 تن است. محصول آن غلات، برنج و شغل مردان زراعت است. راههای دهستان مالرو است و دارای دبستان است. ساکنین از طایفۀ شولی و شیرعلی میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
نام یکی از دهستانهای بخش رامهرمزشهرستان اهواز است. این دهستان از شمال به دهستان رستم آباد، از خاور به دهستان ابوالفارس، از جنوب به دهستان جایزان، از باختر به رود مارون محدود است. از 6 آبادی تشکیل شده و سکنۀ آن 1300 تن است. محصول آن غلات، برنج و شغل مردان زراعت است. راههای دهستان مالرو است و دارای دبستان است. ساکنین از طایفۀ شولی و شیرعلی میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان میربچۀ بخش رامهرمز شهرستان اهواز. سکنۀ آن 110 تن. آب آن ازرود خانه گوپال. محصول آن غلات، برنج، کنجد و بزرک است. ساکنان این ده از طایفۀ زبید هستند و آن را ’بنه زبید’ هم نامند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان میربچۀ بخش رامهرمز شهرستان اهواز. سکنۀ آن 110 تن. آب آن ازرود خانه گوپال. محصول آن غلات، برنج، کنجد و بزرک است. ساکنان این ده از طایفۀ زبید هستند و آن را ’بنه زبید’ هم نامند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
داروی مرکبی است از ساخته های یکی از پزشکان ایران. (از ضریر انطاکی ص 170). داروی هندی است و گفته شده است آن اسم پزشک هندی است که آن معجون را ساخته است. این دارو اثرش بر اعضای تناسلی است. (از بحر الجواهر). احتمال دارد تصحیف زامهران باشد. رجوع به زامهران در همین لغت نامه شود
داروی مرکبی است از ساخته های یکی از پزشکان ایران. (از ضریر انطاکی ص 170). داروی هندی است و گفته شده است آن اسم پزشک هندی است که آن معجون را ساخته است. این دارو اثرش بر اعضای تناسلی است. (از بحر الجواهر). احتمال دارد تصحیف زامهران باشد. رجوع به زامهران در همین لغت نامه شود
ابومحمد حسن بن عبدالرحمان بن خلاد قاضی خوزستان که از احمد بن حمادبن سفیان روایت دارد و تا سال 370 هجری قمری زنده بود. (از اللباب فی تهذیب الانساب). و رجوع به ابن خلاد رامهرمزی در همین لغت نامه شود مزدک بن شهریار ناخدای رامهرمزی، صاحب کتاب ’عجائب الهند’ که در اوایل سدۀ چهارم هجری قمری تألیف یافته و بسال 1886 میلادی در چاپخانه لیدن با ترجمه فرانسه چاپ شده است. رجوع به مزدیسنا، ذیل ص 434 شود
ابومحمد حسن بن عبدالرحمان بن خلاد قاضی خوزستان که از احمد بن حمادبن سفیان روایت دارد و تا سال 370 هجری قمری زنده بود. (از اللباب فی تهذیب الانساب). و رجوع به ابن خلاد رامهرمزی در همین لغت نامه شود مزدک بن شهریار ناخدای رامهرمزی، صاحب کتاب ’عجائب الهند’ که در اوایل سدۀ چهارم هجری قمری تألیف یافته و بسال 1886 میلادی در چاپخانه لیدن با ترجمه فرانسه چاپ شده است. رجوع به مزدیسنا، ذیل ص 434 شود
نام شهرکی مرکزبخش رامسر از شهرستان شهسوار، واقع در 22هزارگزی شمال باختری شهسوار و 116هزارگزی رشت که در دامنۀ آخرین رشته ارتفاعات پوشیده از جنگل های سبز و خرم سلسلۀ جبال البرز در ساحل دریای خزر قرار گرفته است. مختصات جغرافیایی آن بشرح زیر است: طول 49 درجه و 40 دقیقه. عرض 36 درجه و 53 دقیقه و 30 ثانیه. رامسر پیش از سال 1310 هجری شمسی دهی به نام سخت سر مانند نقاط دیگر مازندران بود، از آن سال ببعد به ارادۀ رضاشاه تغییرات مهمی در آن صورت گرفت و هم اکنون از بهترین و زیباترین تفرجگاههای شمال و مایۀ افتخار ایران و ایرانی از دیدگاه مسافران و جهانگردان خارجی است. مناظر بدیع، مهمانخانه ها و ویلاهای زیبا، درختهای مرکبات، و گلکاریهای صحن مهمانخانه و اطراف، جلوۀ خاصی برامسر داده که هرگز از خاطر بیننده محو نمی شود. ساختمان مهمان خانه رامسر بسیار عالی و باشکوه و نمای خارجی آن با مجسمه های زیبا مزین گردیده است. این مهمانخانه با آخرین و جدیدترین وسایل آسایش و زندگی مجهز است، سالن های عمومی و قرائتخانه بر جلال و شکوه آن افزوده است. صحن باغ مهمانخانه از گلکاریهای مختلف آرایش یافته است که با سبک خاصی ترتیب داده شده و مجسمه های بیشماری دارد. آب گرم معدنی رامسر را بوسیله لوله بحمامهای مخصوص و زیبایی هدایت کرده و بدین وسیله دردسترس عموم قرار داده اند. کاخ اختصاصی شاهنشاه در بخش باختری مهمانخانه در یک محوطۀ مجزایی قرار دارد. ساختمان شهربانی و بهداری و بیمارستان نوساز رامسر نیز جالب توجه است و کلیۀ خیابانهای رامسر اسفالت میباشد. از جلو مهمان خانه رامسر جادۀ اسفالت بدرازای دوهزار گز مستقیم به کازینوی کنار دریا منتهی می شود. در کنار این جاده درختان سبز مرکبات و کاج های سر به فلک کشیده و گلکاری بسیار زیبایی خودنمایی میکند. فرودگاه مخصوص رامسر در شمال خاوری مهمانخانه، بین کازینو و آبادی رمک و دریا واقع گردیده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). در سالهای اخیر چندین مهمانخانه و بناهای باشکوه بر ساختهای قدیم رامسر افزوده شده است و قسمتهای ساحلی نیز از لحاظ پلاژ و استخر و وسایل آسایش و آرامش دیگر جنبۀ تکمیلی یافته است
نام شهرکی مرکزبخش رامسر از شهرستان شهسوار، واقع در 22هزارگزی شمال باختری شهسوار و 116هزارگزی رشت که در دامنۀ آخرین رشته ارتفاعات پوشیده از جنگل های سبز و خرم سلسلۀ جبال البرز در ساحل دریای خزر قرار گرفته است. مختصات جغرافیایی آن بشرح زیر است: طول 49 درجه و 40 دقیقه. عرض 36 درجه و 53 دقیقه و 30 ثانیه. رامسر پیش از سال 1310 هجری شمسی دهی به نام سخت سر مانند نقاط دیگر مازندران بود، از آن سال ببعد به ارادۀ رضاشاه تغییرات مهمی در آن صورت گرفت و هم اکنون از بهترین و زیباترین تفرجگاههای شمال و مایۀ افتخار ایران و ایرانی از دیدگاه مسافران و جهانگردان خارجی است. مناظر بدیع، مهمانخانه ها و ویلاهای زیبا، درختهای مرکبات، و گلکاریهای صحن مهمانخانه و اطراف، جلوۀ خاصی برامسر داده که هرگز از خاطر بیننده محو نمی شود. ساختمان مهمان خانه رامسر بسیار عالی و باشکوه و نمای خارجی آن با مجسمه های زیبا مزین گردیده است. این مهمانخانه با آخرین و جدیدترین وسایل آسایش و زندگی مجهز است، سالن های عمومی و قرائتخانه بر جلال و شکوه آن افزوده است. صحن باغ مهمانخانه از گلکاریهای مختلف آرایش یافته است که با سبک خاصی ترتیب داده شده و مجسمه های بیشماری دارد. آب گرم معدنی رامسر را بوسیله لوله بحمامهای مخصوص و زیبایی هدایت کرده و بدین وسیله دردسترس عموم قرار داده اند. کاخ اختصاصی شاهنشاه در بخش باختری مهمانخانه در یک محوطۀ مجزایی قرار دارد. ساختمان شهربانی و بهداری و بیمارستان نوساز رامسر نیز جالب توجه است و کلیۀ خیابانهای رامسر اسفالت میباشد. از جلو مهمان خانه رامسر جادۀ اسفالت بدرازای دوهزار گز مستقیم به کازینوی کنار دریا منتهی می شود. در کنار این جاده درختان سبز مرکبات و کاج های سر به فلک کشیده و گلکاری بسیار زیبایی خودنمایی میکند. فرودگاه مخصوص رامسر در شمال خاوری مهمانخانه، بین کازینو و آبادی رمک و دریا واقع گردیده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). در سالهای اخیر چندین مهمانخانه و بناهای باشکوه بر ساختهای قدیم رامسر افزوده شده است و قسمتهای ساحلی نیز از لحاظ پلاژ و استخر و وسایل آسایش و آرامش دیگر جنبۀ تکمیلی یافته است
دهی است از دهستان رباطات بخش خرانق شهرستان یزد. در30هزارگزی جنوب خرانق و 15هزارگزی راه خرانق به اشکذر، کوهستانی و معتدل و مالاریائی. با 124 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و راه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
دهی است از دهستان رباطات بخش خرانق شهرستان یزد. در30هزارگزی جنوب خرانق و 15هزارگزی راه خرانق به اشکذر، کوهستانی و معتدل و مالاریائی. با 124 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و راه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
از فرمانروایان اسپانیا فرزند برمود اول و پسر عموی آلفونس دوم بود و در سال 835م، از طرف آلفونس دوم به ادارۀ کارهای دولتی مأمور شد و از سال 842 تا 850م، در ’اوویدو’ بنام آلفونس فرمانروایی کرد و نیز بامسلمانان بجنگ پرداخت، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3) نام حکمران اسپانیا (از سال 967 تا 982م،) او از روز انتصاب بحکومت با زیردستان خود بنای بدرفتاری گذاشت و با پسرعموی خود برمود نیز بجنگ پرداخت ولی از وی شکست خورد و مجبور شد قسمتی از قلمرو حکومت خویش را بدو واگذارد، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3) رامیر دوم، نام یکی از فرمانروایان اسپانیا بود که از سال 1134م، تا 1137م، در سرزمین آراگون حکومت داشت و در آخر عمر عزلت گزید و راهب شد و حکومت آراگن را به ملکه پترونیه واگذاشت، (از قاموس اعلام ترکی ج 3) (حلل السندسیه ج 2 ص 220) فرزند کانکای سوم حاکم ناواره (قسمتی از فرانسه) بود که ازسال 1035 تا 1063م، حکومت داشت و در جنگ با مسلمانان و مردم اندلس کشته شد، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
از فرمانروایان اسپانیا فرزند برمود اول و پسر عموی آلفونس دوم بود و در سال 835م، از طرف آلفونس دوم به ادارۀ کارهای دولتی مأمور شد و از سال 842 تا 850م، در ’اوویدو’ بنام آلفونس فرمانروایی کرد و نیز بامسلمانان بجنگ پرداخت، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3) نام حکمران اسپانیا (از سال 967 تا 982م،) او از روز انتصاب بحکومت با زیردستان خود بنای بدرفتاری گذاشت و با پسرعموی خود برمود نیز بجنگ پرداخت ولی از وی شکست خورد و مجبور شد قسمتی از قلمرو حکومت خویش را بدو واگذارد، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3) رامیر دوم، نام یکی از فرمانروایان اسپانیا بود که از سال 1134م، تا 1137م، در سرزمین آراگون حکومت داشت و در آخر عمر عزلت گزید و راهب شد و حکومت آراگن را به ملکه پترونیه واگذاشت، (از قاموس اعلام ترکی ج 3) (حلل السندسیه ج 2 ص 220) فرزند کانکای سوم حاکم ناواره (قسمتی از فرانسه) بود که ازسال 1035 تا 1063م، حکومت داشت و در جنگ با مسلمانان و مردم اندلس کشته شد، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
قصبه ای است در سرزمین راجپوتانا واقع در حاکم نشین شکاواتی و 160هزارگزی شمال باختری جایپور هند. این قصبه دارای مناظر زیبا و فرح انگیز است. (از قاموس الاعلام ترکی) (وبستر جغرافیایی)
قصبه ای است در سرزمین راجپوتانا واقع در حاکم نشین شکاواتی و 160هزارگزی شمال باختری جایپور هند. این قصبه دارای مناظر زیبا و فرح انگیز است. (از قاموس الاعلام ترکی) (وبستر جغرافیایی)
بگفتۀ ناظم کتاب ویس و رامین نام قدیم اهواز است: یکی زان شهرها (بنهادۀ رامین) اهواز ماندست که شاه آنگاه شهر رام خواندست کنون گر چه ورا اهواز خوانند بدفتر رامشهرش بازخوانند. (ویس و رامین)
بگفتۀ ناظم کتاب ویس و رامین نام قدیم اهواز است: یکی زان شهرها (بنهادۀ رامین) اهواز ماندست که شاه آنگاه شهر رام خواندست کنون گر چه ورا اهواز خوانند بدفتر رامشهرش بازخوانند. (ویس و رامین)
نام شهری است. (از منتخب اللغات). شهری است که ابریق رامری منسوب بدان است. (برهان) (از شرفنامۀ منیری) (از فرهنگ رشیدی). نام شهری است که در آن کوزه و ابریق های بی نظیر میسازند بغایت زیبا و نیکو، و ابریق و کوزۀآن بسیار معروفست. (از شعوری ج 2 ورق 5). احتمال توان داد که مصحف رامز باشد یعنی شهر رامهرمز خوزستان
نام شهری است. (از منتخب اللغات). شهری است که ابریق رامری منسوب بدان است. (برهان) (از شرفنامۀ منیری) (از فرهنگ رشیدی). نام شهری است که در آن کوزه و ابریق های بی نظیر میسازند بغایت زیبا و نیکو، و ابریق و کوزۀآن بسیار معروفست. (از شعوری ج 2 ورق 5). احتمال توان داد که مصحف رامز باشد یعنی شهر رامهرمز خوزستان
دهی از دهستان حومه بخش رامهرمز شهرستان اهواز. دارای 250 تن سکنه. آب آن از رود خانه رامهرمز. محصول آن غلات، برنج و باقلا است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی از دهستان حومه بخش رامهرمز شهرستان اهواز. دارای 250 تن سکنه. آب آن از رود خانه رامهرمز. محصول آن غلات، برنج و باقلا است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)