جدول جو
جدول جو

معنی رامشخوار - جستجوی لغت در جدول جو

رامشخوار
(مِخوا / خا)
نام نواییست از موسیقی. (آنندراج) (انجمن آرا) (از فرهنگ رشیدی) (برهان) (فرهنگ نظام) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حرام خوار
تصویر حرام خوار
آنکه مال حرام می خورد، کسی که آنچه را خوردنش شرعاً منع شده است می خورد
فرهنگ فارسی عمید
(فِ / فَ خَوَرْ / خُرْ دَ / دِ)
شادی طلب. طربخواه. آنکه خواهان خوشی و شادی است، استراحت طلب. راحت طلب. آرامشخواه
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
حرام خور: علما بر مراد ظالمان و فاسقان سخن گویند و حرام خوار و بی پرهیز شوند. (قصص الانبیاء جویری ص 13)
لغت نامه دهخدا
(خوا/ خا)
داشخار. ریم آهن. (شعوری ج 1 ورق 412)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ ؟)
است. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا)
دهی از بخش چاپشلو شهرستان دره گز. دارای 1061 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول عمده آنجا غلات و بنشن و صنایع دستی آنجا قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا)
لاشخور. کرکس. مرغ مردارخوار. نسر. (منتهی الأرب)
لغت نامه دهخدا
(رَ خوا / خا)
1- نام یکی از بخشهای شهرستان تربت حیدریه است که در جنوب شهرستان واقع و محدود است از طرف خاور به بخش خواف و از جنوب به بخش قاین از شهرستان بیرجند و از باختر به بخش فیض آباد و محولات و از شمال به بخش حومه. موقعیت بخش در شمال دهستان رشخوار و سنگان کوهستانی و در قسمت جنوبی بخش اطراف جنگل جلگه و هوای آن گرمسیر و سوزان است. محصول عمده بخش غلات و بادام و بنشن است. بخش رشخوار از دو دهستان به نام رشخوار و سنگان تشکیل یافته که مجموع آبادیهای آن 82 و جمعیت آن در حدود 22336 تن می باشد. راه شوسۀ خواف از این بخش می گذرد.
2- نام یکی از دودهستان بخش رشخوار که به اسم خود بخش نامیده می شود.
3- نام قصبۀ مرکز بخش رشخوار که در ضمن مرکز دهستان رشخوار نیز هست. سکنۀ آن 3698 تن. آب آن از قنات. محصولات عمده غلات و میوه و بنشن و بادام. صنایع دستی قالیچه بافی. راه اتومبیل رو. از ادارات دولتی، بخشداری، نمایندۀ آمار، دارایی، دفتر ازدواج و طلاق، ژاندارمری و دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حرامخوار
تصویر حرامخوار
آتشخوار نبوم به بر مغانمغرور - آتشخواری ز آب انگور (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرام خوار
تصویر حرام خوار
آنکه مال حرام بخورد
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه لاشه خورد، کرکس، کسی که اموال دیگران را بجبر و حیله تصرف کند، آنکه از راههای نامشروع زندگی کند. مرغ مردارخوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرام خوار
تصویر حرام خوار
((~. خا))
کسی که مال حرام می خورد، رشوه خوار، رشوه گیر، مفت خور، تنبل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لاشخوار
تصویر لاشخوار
((شْ خا))
جانوری که از اجساد حیوانات تغذیه می کند، آن که از راه های نامشروع زندگی کند
فرهنگ فارسی معین
حرام خواره، حرام خور، حرام لقمه، حرام توشه، حرام روزی
فرهنگ واژه مترادف متضاد