جدول جو
جدول جو

معنی راقد - جستجوی لغت در جدول جو

راقد
(قِ)
خوابنده. ج، رقود و رقّد. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (منتهی الارب) (آنندراج). خوابیده. (ناظم الاطباء). خفته. نائم:
یا راقد اللیل مسروراً باوّله
ان ّ الحوادث قد یطرقن اسحاراً.
(تاریخ بیهقی چ ادیب ص 224)
لغت نامه دهخدا
راقد
خوابنده، خوابیده، خفته، نائم
تصویری از راقد
تصویر راقد
فرهنگ لغت هوشیار
راقد
((قِ))
خوابنده، خوابیده
تصویری از راقد
تصویر راقد
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راشد
تصویر راشد
(پسرانه)
آنکه در راه راست است، دیندار، نام یکی از خلفای عباسی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از راود
تصویر راود
زمین پشته پشته و پرآب و علف، زمین پست و بلند که گیاه بسیار در آن روییده باشد، سبزه زار، چراگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راکد
تصویر راکد
آرام و ثابت و بی حرکت، هر چیز به جا مانده و ایستاده در یک جا مانند آب ایستاده که جاری و روان نباشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راقم
تصویر راقم
نویسنده، محرر، محرر کتاب یا نامه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مراقد
تصویر مراقد
مرقدها، خوابگاه ها، آرامگاه ها، جمع واژۀ مرقد
فرهنگ فارسی عمید
(حَ قِ)
جمع واژۀ حرقده. شتران اصیل و نجیب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(فَ کَ)
دره ای است نزدیک مدینه. ابن سکیت گوید: فراقد از شکاف غیقه به وادی الصفراء پیوندد. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(فَ قِ)
جمع واژۀ فرقد. رجوع به فرقد شود
لغت نامه دهخدا
(مَ قِ)
جمع واژۀ مرقد. (از دستور الاخوان). رجوع به مرقد شود: دیدۀ حقود حسود از ملاحظات جمال حضرتش در مراقد غفلت تا صبح قیامت غنوده. (مرزبان نامه، از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رائد
تصویر رائد
جاسوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حاقد
تصویر حاقد
کینه ور، بدخواه، بد اندیش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقاد
تصویر رقاد
خواب خفت خفتن غنودن، خواب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راشد
تصویر راشد
براه شونده، هدایت یابنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راصد
تصویر راصد
چشم دارنده، پاسپان، مراقب چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راعد
تصویر راعد
تندر بی باران، پر گوی بی مایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راغد
تصویر راغد
زندگی خوش و وسیع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رافد
تصویر رافد
یاری کننده، عطا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
پیغام آور رسول، جاسوس، آنکه او را برای پیدا کردن آب و علف فرستند، جوینده و خواهنده، دست آس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رابد
تصویر رابد
گنجینه دار، خزانه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راقب
تصویر راقب
ناظر و بیننده، نگاهدارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راقر
تصویر راقر
رگ جهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راقص
تصویر راقص
رقص کننده، رقصنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راقع
تصویر راقع
پینه دوز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راقود
تصویر راقود
فرخم، خم زفت اندوده، خار باله از آبزیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راقی
تصویر راقی
بالا رونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راکد
تصویر راکد
ثابت و بر جای از هر چیزی، ایستاده مقابل جاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رامد
تصویر رامد
کهنه بکاره کهنه ای که به کار آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راود
تصویر راود
زمین پست و بلند و پر آب و علف، سبزه زار چراگاه مرتع
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مرقد، آرامگاه ها مرغزن ها جمع مرقد: ... . و دیده حقود حسود از ملاحظت قیامت غنوده
فرهنگ لغت هوشیار
نویسنده، بافنده جامه نویسنده محرر محرر کتاب. یا راقم (این) سطور نویسنده از خود چنین تعبیر آورد، بافنده جامه جمع راقمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مراقد
تصویر مراقد
((مَ قِ))
جمع مرقد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فاقد
تصویر فاقد
بی
فرهنگ واژه فارسی سره