- راقد
- خوابنده، خوابیده، خفته، نائم
معنی راقد - جستجوی لغت در جدول جو
- راقد ((قِ))
- خوابنده، خوابیده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مرقدها، خوابگاه ها، آرامگاه ها، جمع واژۀ مرقد
جمع مرقد، آرامگاه ها مرغزن ها جمع مرقد: ... . و دیده حقود حسود از ملاحظت قیامت غنوده
زمین پست و بلند و پر آب و علف، سبزه زار چراگاه مرتع
کهنه بکاره کهنه ای که به کار آید
ثابت و بر جای از هر چیزی، ایستاده مقابل جاری
بالا رونده
فرخم، خم زفت اندوده، خار باله از آبزیان
نویسنده، بافنده جامه نویسنده محرر محرر کتاب. یا راقم (این) سطور نویسنده از خود چنین تعبیر آورد، بافنده جامه جمع راقمین
پینه دوز
رقص کننده، رقصنده
رگ جهنده
ناظر و بیننده، نگاهدارنده
جاسوس
گنجینه دار، خزانه دار
پیغام آور رسول، جاسوس، آنکه او را برای پیدا کردن آب و علف فرستند، جوینده و خواهنده، دست آس
یاری کننده، عطا کننده
زندگی خوش و وسیع
تندر بی باران، پر گوی بی مایه
چشم دارنده، پاسپان، مراقب چیزی
براه شونده، هدایت یابنده
خواب خفت خفتن غنودن، خواب
کینه ور، بدخواه، بد اندیش
آرام و ثابت و بی حرکت، هر چیز به جا مانده و ایستاده در یک جا مانند آب ایستاده که جاری و روان نباشد
زمین پشته پشته و پرآب و علف، زمین پست و بلند که گیاه بسیار در آن روییده باشد، سبزه زار، چراگاه
نویسنده، محرر، محرر کتاب یا نامه
آنکه قبل از کاروان یا گروهی برای یافتن جا می رود تا کاروان در آنجا منزل کند، فرستاده شده از طرف کسی
جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، خبرکش، آیشنه، ایشه، متجسّس، زبان گیر، هرکاره، منهی، رافع
جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، خبرکش، آیشنه، ایشه، متجسّس، زبان گیر، هرکاره، منهی، رافع
چشم دارنده، مراقب، نگهبان، در علم نجوم منجم
اجراکنندۀ صیغۀ نکاح یا معامله، محکم کنندۀ پیمان
خواب، حالت آسایش در انسان و حیوان که در طی آن حواس ظاهری انسان از کار می افتد
کسی که چیزی را مورد نقد و بررسی قرار می دهد، خصوصاً سخن، کسی که پول خوب را از بد جدا کند، سره کننده، زرسنج