- رافغ
- زندگی فراخ و خوش
معنی رافغ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فریبنده و حیله گر
الطریق الرائغ کژ راهه راه کج
تن آسان مرد، آسان و فراخ زندگی
کار سودمند
درخشنده
بردارنده، بلند کننده، فرازنده
تارک و مانده، ترک کننده چیزی
جهنده رگ جهنده
یاری کننده، عطا کننده
فحش دهنده
سخت و بسیار مهربان، مهربانی شدید
فراخزیستی بهزیستی خوشگذرانی فراخی، خوشگذرانی
گیاهی بیابانی شبیه موسیر که پخته و بریان کردۀ آن خورده می شود
انجدان، گیاهی با ساقه های ستبر و میان تهی، برگ های سوراخ دار، گل های چتری، میوۀ سیاه و بدبو و ریشۀ راست و ستبر که از آن صمغی تلخ می گیرند، انگیان، انگژد، انگدان، انگوژه، انگژه
انجدان، گیاهی با ساقه های ستبر و میان تهی، برگ های سوراخ دار، گل های چتری، میوۀ سیاه و بدبو و ریشۀ راست و ستبر که از آن صمغی تلخ می گیرند، انگیان، انگژد، انگدان، انگوژه، انگژه
ترک کننده، واگذارنده، دور کننده، دوراندازنده
بردارنده، بلند کننده، بالا برنده
تقدیم کنندۀ شکایت یا عریضه برای دادخواهی، شاکی
از نام های خداوند
جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، زبان گیر، منهی، آیشنه، ایشه، هرکاره، راید، متجسّس، خبرکش
تقدیم کنندۀ شکایت یا عریضه برای دادخواهی، شاکی
از نام های خداوند
جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، زبان گیر، منهی، آیشنه، ایشه، هرکاره، راید، متجسّس، خبرکش
مهربانی، شفقت
دامن کوه که بجانب صحرا باشد
ریم ناخن چرک ناخن، چرک بغل، چرک چرکینی، بن ران بد خاک، جای خشک، چرک بن ناخن، بنران بیخ ران، آهک نرم، کاه بابا گندم
مرغزار، صحرا، دامن کوه، دامنۀ سبزکوه که وصل به صحرا باشد، برای مثال آهو ز تنگ کوه بیامد به دشت و راغ / برسبزه باده خوش بود اکنون اگر خوری (رودکی - ۵۳۰) ، چنان شد ز لشکر در و دشت و راغ / که بر سر نیارست پرید زاغ (فردوسی - ۱/۳۳۷)
مرغزار، دامن کوه، صحرا
خمر، می، باده