معنی رفاغ - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با رفاغ
رفات
- رفات
- شکسته از هم ریخته ریزه ریزه، ریزه گیاه، کهنه حطام، از هم پاشیده شده ریزه ریزه شده، پوسیده
فرهنگ لغت هوشیار
رفاء
- رفاء
- سازواری، آشتی دادن، بر چسبانگی، درزدوزی درزگیری از ریشه یونانی درزگیر درز دوز رفوگر رفو کننده. پیوستگی اتفاق سازواری سازگاری
فرهنگ لغت هوشیار