بردارنده، بلند کننده، بالا برنده تقدیم کنندۀ شکایت یا عریضه برای دادخواهی، شاکی از نام های خداوند جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، زبان گیر، منهی، آیشنه، ایشه، هرکاره، راید، متجسّس، خبرکش
بردارنده، بلند کننده، بالا برنده تقدیم کنندۀ شکایت یا عریضه برای دادخواهی، شاکی از نام های خداوند جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، زَبان گیر، مُنهی، آیِشنِه، ایشِه، هَرکارِه، رایِد، مُتَجَسِّس، خَبَرکِش
طائی، ابن عمیره الطائی مکنی به ابوالحسن، او از تابعان بود و به خالد بن ولید در عزیمت به شام راهنمایی کرد. وفات وی بسال 23 هجری قمری روی داد. رجوع به عیون الاخبار ج 1 ص 142 و قاموس الاعلام ترکی ج 3 شود مرنی، ابن عمرو بن هلاک مرنی صحابی بود و با برادرش عائد درک فیض حضور حضرت رسول کرد و سپس در بصره سکونت گزید و برخی از احادیث شریف روایت کرد. رجوع به الاصابه ج 2 قسم اول و قاموس الاعلام ترکی ج 3 شود ابن ثابت... که به مصر رفته است. ابن منده میان او و رویفعبن ثابت فرق گذاشته ولی بنوشتۀ ابونعیم هر دو یک تن بوده اند. (از الاصابه ج 2 قسم چهارم). و رجوع به رافع مصری ابن ثابت یا ’رویفعبن ثابت’ شود خزرجی انصاری. ابن رفاعۀ خزرجی انصاری محدث بود و برخی از احادیث از وی نقل شده است. ولی دراینکه درک صحبت حضرت را کرده یا نه اختلاف است. رجوع به الاصابه ج 2 قسم اول و قاموس الاعلام ترکی ج 3 شود ابن ظهیر. برادر اسیدبن ظهیر بود، و ابن حجر در الاصابه حدیثی به این عبارت: ’انه نهی عن کراء الارض’ از حضرت رسول بوسیلۀاو نقل کرده است. رجوع به الاصابه ج 2 قسم اول شود خزاعی مولای ایشان بود ابن اسحاق در مغازی گوید: وقتیکه خزاعه در روز فتح بمکه وارد شدند در خانه بدیل بن و رقاء و رافع مولای خویش سکنی گزیدند. (از الاصابه ج 2 قسم اول) مولی عمر، حمداﷲ مستوفی او را مولای عمر خوانده و در شرح کشته شدن خلیفۀ ثانی گوید: اول کسی که دره داشت او (رافع) بود. رجوع به تاریخ گزیده چ لندن ص 185 شود ابن رفاعه بن رافع عجلان. وی تابعی بود، ولی برخی او را همان ابن رفاعۀ انصاری دانسته و احادیث نبوی را بوی نسبت داده اند. رجوع به الاصابه ج 2 قسم اول شود خزاعی، ابن بدیل بن ورقاء خزاعی. او از صحابۀ حضرت رسول بود و در وقعۀ معونه شهید شد. رجوع به الاصابه ج 2 قسم چهارم و قاموس الاعلام ترکی ج 3 شود سلمی، ابن بشر سلمی. ابن حجر گوید: برخی از راویان نام او را قلب کرده و او را بشر بن رافع نامیده اند. رجوع به الاصابه ج 2 قسم چهارم شود آزادشدۀ حضرت عائشه رض که راوی حدیث شریف: ’عادی الله من عادی علیاً’ میباشد. و رجوع به الاصابه ج 2 قسم اول و قاموس الاعلام ترکی شود ابن حبیر مطعم. که دینوری داستانی را که بین او و علأ بن عبدالرحمان خرمی گذشته است نقل میکند. رجوع به عیون الاخبار ج 1 ص 270 شود رفیق اسلم... ابن حجر گویداحتمال دارد وی همان ابوالبهی باشد. رجوع به الاصابهج 2 قسم اول و رافع ابوالبهی در همین لغت نامه شود غلام سعد... که ابونعیم بسلسلۀ اسناد این حدیث نبوی: ’الجار احق بسقبه’ را از قول او روایت کرده است. (از الاصابه ج 2 قسم اول) شامی، ابن عمیر از مردم شام بود، و یک حدیث از حضرت رسول روایت کرد. رجوع به الاصابه ج 2 قسم اول و قاموس الاعلام ترکی ج 3 شود قرظی. ابن حجرگوید: برحسب نوشتۀ ابن شاهین وی از بنوزنباع و سپس از بنوقریظه بود. رجوع به الاصابه ج 2 قسم اول شود مدنی، ابن حفص مدنی راوی بوده و از عمر بن عبدالعزیز روایتی آورده است. رجوع به سیرۀ عمر بن عبدالعزیز ص 281 شود غلام غزیه بن عمرو... که بقول ابوعمرو درغزوۀ احد شهید شده است. (از الاصابه ج 2 قسم اول) غلام عبید بن عمیر اسلمی... (از الاصابه ج 2 قسم اول)
طائی، ابن عمیره الطائی مکنی به ابوالحسن، او از تابعان بود و به خالد بن ولید در عزیمت به شام راهنمایی کرد. وفات وی بسال 23 هجری قمری روی داد. رجوع به عیون الاخبار ج 1 ص 142 و قاموس الاعلام ترکی ج 3 شود مرنی، ابن عمرو بن هلاک مرنی صحابی بود و با برادرش عائد درک فیض حضور حضرت رسول کرد و سپس در بصره سکونت گزید و برخی از احادیث شریف روایت کرد. رجوع به الاصابه ج 2 قسم اول و قاموس الاعلام ترکی ج 3 شود ابن ثابت... که به مصر رفته است. ابن منده میان او و رویفعبن ثابت فرق گذاشته ولی بنوشتۀ ابونعیم هر دو یک تن بوده اند. (از الاصابه ج 2 قسم چهارم). و رجوع به رافع مصری ابن ثابت یا ’رویفعبن ثابت’ شود خزرجی انصاری. ابن رفاعۀ خزرجی انصاری محدث بود و برخی از احادیث از وی نقل شده است. ولی دراینکه درک صحبت حضرت را کرده یا نه اختلاف است. رجوع به الاصابه ج 2 قسم اول و قاموس الاعلام ترکی ج 3 شود ابن ظهیر. برادر اسیدبن ظهیر بود، و ابن حجر در الاصابه حدیثی به این عبارت: ’انه نهی عن کراء الارض’ از حضرت رسول بوسیلۀاو نقل کرده است. رجوع به الاصابه ج 2 قسم اول شود خزاعی مولای ایشان بود ابن اسحاق در مغازی گوید: وقتیکه خزاعه در روز فتح بمکه وارد شدند در خانه بدیل بن و رقاء و رافع مولای خویش سکنی گزیدند. (از الاصابه ج 2 قسم اول) مولی عمر، حمداﷲ مستوفی او را مولای عمر خوانده و در شرح کشته شدن خلیفۀ ثانی گوید: اول کسی که دره داشت او (رافع) بود. رجوع به تاریخ گزیده چ لندن ص 185 شود ابن رفاعه بن رافع عجلان. وی تابعی بود، ولی برخی او را همان ابن رفاعۀ انصاری دانسته و احادیث نبوی را بوی نسبت داده اند. رجوع به الاصابه ج 2 قسم اول شود خزاعی، ابن بدیل بن ورقاء خزاعی. او از صحابۀ حضرت رسول بود و در وقعۀ معونه شهید شد. رجوع به الاصابه ج 2 قسم چهارم و قاموس الاعلام ترکی ج 3 شود سلمی، ابن بشر سلمی. ابن حجر گوید: برخی از راویان نام او را قلب کرده و او را بشر بن رافع نامیده اند. رجوع به الاصابه ج 2 قسم چهارم شود آزادشدۀ حضرت عائشه رض که راوی حدیث شریف: ’عادی الله من عادی علیاً’ میباشد. و رجوع به الاصابه ج 2 قسم اول و قاموس الاعلام ترکی شود ابن حبیر مطعم. که دینوری داستانی را که بین او و علأ بن عبدالرحمان خرمی گذشته است نقل میکند. رجوع به عیون الاخبار ج 1 ص 270 شود رفیق اسلم... ابن حجر گویداحتمال دارد وی همان ابوالبهی باشد. رجوع به الاصابهج 2 قسم اول و رافع ابوالبهی در همین لغت نامه شود غلام سعد... که ابونعیم بسلسلۀ اسناد این حدیث نبوی: ’الجار احق بسقبه’ را از قول او روایت کرده است. (از الاصابه ج 2 قسم اول) شامی، ابن عمیر از مردم شام بود، و یک حدیث از حضرت رسول روایت کرد. رجوع به الاصابه ج 2 قسم اول و قاموس الاعلام ترکی ج 3 شود قرظی. ابن حجرگوید: برحسب نوشتۀ ابن شاهین وی از بنوزنباع و سپس از بنوقریظه بود. رجوع به الاصابه ج 2 قسم اول شود مدنی، ابن حفص مدنی راوی بوده و از عمر بن عبدالعزیز روایتی آورده است. رجوع به سیرۀ عمر بن عبدالعزیز ص 281 شود غلام غزیه بن عمرو... که بقول ابوعمرو درغزوۀ احد شهید شده است. (از الاصابه ج 2 قسم اول) غلام عبید بن عمیر اسلمی... (از الاصابه ج 2 قسم اول)
بهم چیزی برداشتن. (زوزنی) (آنندراج) (المنجد). بلند کردن چیزی را بواسطۀ اتفاق در جهد و کوشش دو نفر. (ناظم الاطباء) ، با هم عرض کردن چیزی را پیش حاکم. (آنندراج). رجوع مدعی و مدعی علیه به قاضی مرضی ّالطرفین. (از ناظم الاطباء). قصه برداشتن خصمین بداور. (المنجد). ترافعا الی الحاکم، تحاکما. (اقرب الموارد)
بهم چیزی برداشتن. (زوزنی) (آنندراج) (المنجد). بلند کردن چیزی را بواسطۀ اتفاق در جهد و کوشش دو نفر. (ناظم الاطباء) ، با هم عرض کردن چیزی را پیش حاکم. (آنندراج). رجوع مدعی و مدعی علیه به قاضی مَرْضی ّالطرفین. (از ناظم الاطباء). قصه برداشتن خصمین بداور. (المنجد). ترافعا الی الحاکم، تحاکما. (اقرب الموارد)
منسوب است به ابورافع. و او جد ابراهیم بن علی بن حسن بن علی بن ابی رافع رافعی مدنی بود. (از انساب سمعانی) ، منسوب به رافع. (از لباب الانساب ج 1) ، منسوب به رافع بن سیار. رجوع به تاریخ بیهقی چ ادیب ص 360 شود
منسوب است به ابورافع. و او جد ابراهیم بن علی بن حسن بن علی بن ابی رافع رافعی مدنی بود. (از انساب سمعانی) ، منسوب به رافع. (از لباب الانساب ج 1) ، منسوب به رافع بن سیار. رجوع به تاریخ بیهقی چ ادیب ص 360 شود
تقی الدین عبدالمجیدبن عبدالغنی بن احمد رافعی فاروقی. او راست: 1- الافلاذ الزبرجدیه فی مدائح العتره الطاهریه الاحمدیه. 2- الفرائد الرافعیه فی مدائح الحضره الرفاعیه. (از معجم المطبوعات ج 1). و رجوع به الاعلام زرکلی چ 2 ج 3 شود فاروقی، عبدالقادر بن مصطفی (1323- 1248). مفتی سرزمین مصر و پیشوای حنفیان بود. او راست: التحریر المختار لرد المحتار (فقه حنفی) چ مصر 1323 هجری قمری (از معجم المطبوعات ج 1). و رجوع به اعلام المنجد شود فاروقی طرابلسی. عبدالغنی بن احمد بن عبدالقادر رافعی فاروقی طرابلسی. او راست: ترصیع الجواهر المکیه فی تزکیه الاخلاق المرضیه (در تصوف). (از معجم المطبوعات ج 1). و رجوع به الاعلام زرکلی ج 3 چ 2 شود مدنی. ابراهیم بن علی بن حسن بن علی بن ابی رافع مدنی از اهل مدینه. راوی بود و از پدر و عمش ایوب بن حسن رافعی روایت کرد. وی به بغداد رفت و در آنجا درگذشت. (از انساب سمعانی) ایوب بن حسن رافعی. عموی ابراهیم بن علی بن حسن رافعی بود. برادرزاده اش از او روایت دارد. (از انساب سمعانی)
تقی الدین عبدالمجیدبن عبدالغنی بن احمد رافعی فاروقی. او راست: 1- الافلاذ الزبرجدیه فی مدائح العتره الطاهریه الاحمدیه. 2- الفرائد الرافعیه فی مدائح الحضره الرفاعیه. (از معجم المطبوعات ج 1). و رجوع به الاعلام زرکلی چ 2 ج 3 شود فاروقی، عبدالقادر بن مصطفی (1323- 1248). مفتی سرزمین مصر و پیشوای حنفیان بود. او راست: التحریر المختار لرد المحتار (فقه حنفی) چ مصر 1323 هجری قمری (از معجم المطبوعات ج 1). و رجوع به اعلام المنجد شود فاروقی طرابلسی. عبدالغنی بن احمد بن عبدالقادر رافعی فاروقی طرابلسی. او راست: ترصیع الجواهر المکیه فی تزکیه الاخلاق المرضیه (در تصوف). (از معجم المطبوعات ج 1). و رجوع به الاعلام زرکلی ج 3 چ 2 شود مدنی. ابراهیم بن علی بن حسن بن علی بن ابی رافع مدنی از اهل مدینه. راوی بود و از پدر و عمش ایوب بن حسن رافعی روایت کرد. وی به بغداد رفت و در آنجا درگذشت. (از انساب سمعانی) ایوب بن حسن رافعی. عموی ابراهیم بن علی بن حسن رافعی بود. برادرزاده اش از او روایت دارد. (از انساب سمعانی)