- راعل
- خرمای نر
معنی راعل - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برساز
کنا، کننده، کنشگر
ول زبان زود سخن (ناظم الاطباء)، آویزان گوشت فروهشته گوشت، سست، لشکر گران، دراز بینی، کوه دماغه دار
کوچ کننده
پیاده
سمورک از جانوران لاتینی تازی گشته
فرانسوی یادآوری
شبان، چوپان، نگهبان گله
تیزی تیزی بینی تیزه کوه، پیش اسپ پیش بر
تندر بی باران، پر گوی بی مایه
ترسان، ترسنده
آب بینی
سرفه کننده، حلق، دهان
پیدا کننده، فریبنده، گرداننده، آفریننده
گریزنده
به جا آورنده، کنندۀ کاری، در دستور زبان علوم ادبی کلمه ای که انجام فعل به آن نسبت داده می شود، مقابل مفعول، انجام دهندۀ عمل جنسی با دیگری
فاعل بالجبر: در فلسفه آنکه فعل او از روی آگاهی و اختیار است
فاعل مختار: مقابل فاعل بالجبر، آنکه فعل او از روی آگاهی و اختیار است
فاعل بالجبر: در فلسفه آنکه فعل او از روی آگاهی و اختیار است
فاعل مختار: مقابل فاعل بالجبر، آنکه فعل او از روی آگاهی و اختیار است
کوچ کننده، کنایه از وفات یافته
از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی، ذوالعنان، چوپان، کسی که قومی را رعایت و سرپرستی و راهنمایی می کند، امیر، والی، حاکم، نگه دارنده، حراست کننده
جعل کننده، خلق کننده، قرار دهنده، سازنده، گرداننده
پیاده، آنکه با پای خود به راهی می رود و سوار بر مرکب نیست
تیر راست
کننده کار، عمل کننده
درشت سم، گور خر
چراننده گله، پشتیبان، نگهبان، حاکم، والی
فرانسوی خس خس خس خس سینه صدای خس خس خاصی که در بعض امراض و التهابات قصبه الریه و برونشها و خانه های ششی هنگامی که بریه گوش دهند استماع شود خس خس صدری
کبت نر (زنبور عسل)