- راعد
- تندر بی باران، پر گوی بی مایه
معنی راعد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تندر بی باران، پر گوی بی مایه
رعد زده برق زده
دور
ارش، پیشدست
باز دارنده
زمین پست و بلند و پر آب و علف، سبزه زار چراگاه مرتع
کهنه بکاره کهنه ای که به کار آید
ثابت و بر جای از هر چیزی، ایستاده مقابل جاری
خوابنده، خوابیده، خفته، نائم
جاسوس
گنجینه دار، خزانه دار
پیغام آور رسول، جاسوس، آنکه او را برای پیدا کردن آب و علف فرستند، جوینده و خواهنده، دست آس
یاری کننده، عطا کننده
زندگی خوش و وسیع
شبان، چوپان، نگهبان گله
خرمای نر
تیزی تیزی بینی تیزه کوه، پیش اسپ پیش بر
ترسان، ترسنده
چشم دارنده، پاسپان، مراقب چیزی
براه شونده، هدایت یابنده
پرگوی، غرنده، اژدر ماهی
بازوی مردم، مابین کف دست و آرنج
بالا رونده، صعود کننده
آرام و ثابت و بی حرکت، هر چیز به جا مانده و ایستاده در یک جا مانند آب ایستاده که جاری و روان نباشد
زمین پشته پشته و پرآب و علف، زمین پست و بلند که گیاه بسیار در آن روییده باشد، سبزه زار، چراگاه
دست انسان از مچ تا آرنج، ساق دست، در موسیقی دستۀ برخی سازها مانند عود، طنبور، سه تار و امثال آن
آنکه قبل از کاروان یا گروهی برای یافتن جا می رود تا کاروان در آنجا منزل کند، فرستاده شده از طرف کسی
جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، خبرکش، آیشنه، ایشه، متجسّس، زبان گیر، هرکاره، منهی، رافع
جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، خبرکش، آیشنه، ایشه، متجسّس، زبان گیر، هرکاره، منهی، رافع
آنچه در آن اثر بوی خوش باشد،
مانع، بازدارنده، آنکه یا آنچه کسی را از امری باز می دارد، ناهی، وازع، حابس، زاجر، معوّق، مناع
مانع، بازدارنده، آنکه یا آنچه کسی را از امری باز می دارد، ناهی، وازع، حابس، زاجر، معوّق، مناع
چشم دارنده، مراقب، نگهبان، در علم نجوم منجم
از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی، ذوالعنان، چوپان، کسی که قومی را رعایت و سرپرستی و راهنمایی می کند، امیر، والی، حاکم، نگه دارنده، حراست کننده
ویژگی کسی یا چیزی که از پایین به بالا می رود، صعود کننده، بالارونده