- راستی
- صداقت
معنی راستی - جستجوی لغت در جدول جو
- راستی
- استقامت، مقابل ناراستی و خمیدگی
- راستی
- مقابل کجی و خمیدگی، راست بودن، طرف راست بودن،
صحت و درستی، مقابل دروغ، صداقت و حقیقت
راستی را: به راستی،برای مثال راستی را اگر کتاب نبود / علم جز نقش روی آب نبود (لغتنامه - راستی)
به راستی: راستی را، در حقیقت، در واقع
- راستی
- صداقت، حقیقت، درستی
- راستی
- Straightness, Veracity
- راستی
- прямота , правдивость
- راستی
- Geradheit, Wahrhaftigkeit
- راستی
- прямолінійність , правдивість
- راستی
- prostota, prawdziwość
- راستی
- 直率 , 真实性
- راستی
- retidão, veracidade
- راستی
- rettitudine, veridicità
- راستی
- rectitud, veracidad
- راستی
- rectitude, véracité
- راستی
- rechtheid, waarachtigheid
- راستی
- सीधेपन , सत्यता
- راستی
- kelurusan, kejujuran
- راستی
- استقامةٌ , صدقٌ
- راستی
- יֹשֶׁר , אֱמֶת
- راستی
- まっすぐさ , 真実性
- راستی
- 직선 , 진실성
- راستی
- doğruluk
- راستی
- unyofu, ukweli
- راستی
- ความตรง , ความจริง
- راستی
- সরলতা , সত্যতা
- راستی
- سیدھا پن , صداقت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حقیقی، واقعی، امین، صادقانه
مستقیم، راست، مقابل کج و خم
حقیقی، واقعی
راستی، حقیقی، واقعی، برای مثال حاسدم گوید چرا باشی تو در درگاه شاه / اینت بغضی آشکارا، اینت جهلی راستین (منوچهری - ۹۰)
در حقیقت، صادقانه
حقاً، الحق
امتداد، سمت، ضلع، جهت