گیاه علفی خوشبو دارویی با برگ های ریز و گل های چتری زرد رنگ که دانه های ریز و معطر آن مصرف چاشنی غذا دارد بادیان، رازیان، وادیان، والان، رازنج، رازیانج، رازیام، بادتخم، برهلیا
گیاه علفی خوشبو دارویی با برگ های ریز و گل های چتری زرد رنگ که دانه های ریز و معطر آن مصرف چاشنی غذا دارد بادیان، رازیان، وادیان، والان، رازِنَج، رازیانَج، رازیام، بادتُخم، بَرهِلیا
رازیانج. فنوی. از تیره چتریان با گونه های پایا به ارتفاع 1 تا 1/5 متر و برگهای متناوب دارای بریدگی و معطر و طعمی مطبوع و کمی شیرین. رجوع به کارآموزی و داروسازی ص 202 شود: گوئی که حلال است پختۀ سکر با سنبل و با بیخ رازیانه. ناصرخسرو. و رجوع به رازیانج شود
رازیانج. فنوی. از تیره چتریان با گونه های پایا به ارتفاع 1 تا 1/5 متر و برگهای متناوب دارای بریدگی و معطر و طعمی مطبوع و کمی شیرین. رجوع به کارآموزی و داروسازی ص 202 شود: گوئی که حلال است پختۀ سکر با سنبل و با بیخ رازیانه. ناصرخسرو. و رجوع به رازیانج شود
گیاهی است از تیره چتریان که دو ساله است (بعض گونه هایش پایا میباشد) و در سراسر نواحی بحرالروم و حبشه و ایران میروید. ارتفاع آن بین 1 تا 5، 1 است. برگهای متناوب و دارای بریدگی بسیار و دمبرگش شامل غلافی است که ساقه را فرا میگیرد. برگش معطر و طمعش مطبوع و کمی شیرین است رازیانج شمار شمره سونف باریان بسباس. یا رازیانه آبی کاکله. یا رازیانه دریایی کاکله. یا رازیانه رومی انیسون. یا رازیانه کاذب شوید شبت
گیاهی است از تیره چتریان که دو ساله است (بعض گونه هایش پایا میباشد) و در سراسر نواحی بحرالروم و حبشه و ایران میروید. ارتفاع آن بین 1 تا 5، 1 است. برگهای متناوب و دارای بریدگی بسیار و دمبرگش شامل غلافی است که ساقه را فرا میگیرد. برگش معطر و طمعش مطبوع و کمی شیرین است رازیانج شمار شمره سونف باریان بسباس. یا رازیانه آبی کاکله. یا رازیانه دریایی کاکله. یا رازیانه رومی انیسون. یا رازیانه کاذب شوید شبت
رازیانه، گیاه علفی خوشبو دارویی با برگ های ریز و گل های چتری زرد رنگ که دانه های ریز و معطر آن مصرف چاشنی غذا دارد بادیان، رازیان، وادیان، والان، رازنج، رازیام، بادتخم، برهلیا
رازیانه، گیاه علفی خوشبو دارویی با برگ های ریز و گل های چتری زرد رنگ که دانه های ریز و معطر آن مصرف چاشنی غذا دارد بادیان، رازیان، وادیان، والان، رازِنَج، رازیام، بادتُخم، بَرهِلیا
رازیانه، گیاه علفی خوشبو دارویی با برگ های ریز و گل های چتری زرد رنگ که دانه های ریز و معطر آن مصرف چاشنی غذا دارد بادیان، وادیان، والان، رازنج، رازیانج، رازیام، بادتخم، برهلیا
رازیانه، گیاه علفی خوشبو دارویی با برگ های ریز و گل های چتری زرد رنگ که دانه های ریز و معطر آن مصرف چاشنی غذا دارد بادیان، وادیان، والان، رازِنَج، رازیانَج، رازیام، بادتُخم، بَرهِلیا
دهی است از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 9هزارگزی باختر مرزبانی و 2هزارگزی راه فرعی مرزبانی کرمانشاه واقع است، دشتی است سردسیر و ساکنان آن 575 نفر میباشند، آب آن از چشمه و رودخانه رازآور تأمین میشود محصول آن غلات و حبوبات و لبنیات و برنج و توتون میباشد و شغل اهالی زراعت و جاجیم و گلیم بافی است، در فصل خشکی اتومبیل میتوان بدانجا برد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 9هزارگزی باختر مرزبانی و 2هزارگزی راه فرعی مرزبانی کرمانشاه واقع است، دشتی است سردسیر و ساکنان آن 575 نفر میباشند، آب آن از چشمه و رودخانه رازآور تأمین میشود محصول آن غلات و حبوبات و لبنیات و برنج و توتون میباشد و شغل اهالی زراعت و جاجیم و گلیم بافی است، در فصل خشکی اتومبیل میتوان بدانجا برد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
تازانه. (برهان). آنچه بدان اسب را زنند بهندی، گورا. (غیاث اللغات). تابیدۀ کلفت چرمی یا ریسمانی با دستۀ چوبی یا غیر آن که برای راندن چهارپا و زدن مقصر بکار می رود. (فرهنگ نظام). شلاق و قمچی است. (فرهنگ نظام) (ناظم الاطباء). تازیانه و تازانه، بعضی اول مخفف ثانی گفته اند. (آنندراج). دکتر محمّد معین در حاشیۀ برهان ج 1 ص 459 آرد: زباکی، تزیانه بمعنی تازانه، رجوع به تازانه شود: بدان که تازیانه از سه ریسمان چرمی ساخته می شد تا به 13 ضربت سی ونه تازیانه را کامل نمایدو در شریعت سزاوار نبود که کسی را بیش از 40 تازیانه زنند. (قاموس کتاب مقدس). و اندر او (در گوزگانان) درختی بود که از وی تازیانه کنند. (حدود العالم). که این تازیانه بدرگاه بر بیاویز جایی که باشد گذر. فردوسی. بدو گفت گیو ای برادر مرو فراوان مرا تازیانه است نو. فردوسی. اگر رام و خوش پشت نباشد (ستور) به تازیانه بیم میکند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 98). مستخرج و عقابین و تازیانه و شکنجه ها آورده و جلاد آمده. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 368). بس است این که گفتمت کافزون نخواهد چو تازی بود اسب، یک تازیانه. ناصرخسرو (دیوان ص 381). زین به نبود مذهبی که گیری از بیم عتابیش و تازیانه. ناصرخسرو (دیوان ص 400). آسمان را دوال گاو زمین از پی شیب تازیانۀ اوست. خاقانی. از شیب تازیانۀ او عرش را هراس وز شیهۀ تکاور او چرخ را صدا. خاقانی. تا چند غم زمانه خوردن تازیدن و تازیانه خوردن. نظامی. و از دست آن دیگر تازیانه خورده بودم. (گلستان). تازیانه برزدی اسبم بگشت. مولوی. و رجوع به تازانه شود. - از سر تازیانه دادن، به اشارۀ تازیانه، بخشیدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). و این کنایه از حقارت و فرومایگی مابه الجودبود. (آنندراج) : گیتی به سر سنان گشادیم پس از سر تازیانه دادیم. انوری (از آنندراج)
تازانه. (برهان). آنچه بدان اسب را زنند بهندی، گورا. (غیاث اللغات). تابیدۀ کلفت چرمی یا ریسمانی با دستۀ چوبی یا غیر آن که برای راندن چهارپا و زدن مقصر بکار می رود. (فرهنگ نظام). شلاق و قمچی است. (فرهنگ نظام) (ناظم الاطباء). تازیانه و تازانه، بعضی اول مخفف ثانی گفته اند. (آنندراج). دکتر محمّد معین در حاشیۀ برهان ج 1 ص 459 آرد: زباکی، تزیانه بمعنی تازانه، رجوع به تازانه شود: بدان که تازیانه از سه ریسمان چرمی ساخته می شد تا به 13 ضربت سی ونه تازیانه را کامل نمایدو در شریعت سزاوار نبود که کسی را بیش از 40 تازیانه زنند. (قاموس کتاب مقدس). و اندر او (در گوزگانان) درختی بود که از وی تازیانه کنند. (حدود العالم). که این تازیانه بدرگاه بر بیاویز جایی که باشد گذر. فردوسی. بدو گفت گیو ای برادر مرو فراوان مرا تازیانه است نو. فردوسی. اگر رام و خوش پشت نباشد (ستور) به تازیانه بیم میکند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 98). مستخرج و عقابین و تازیانه و شکنجه ها آورده و جلاد آمده. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 368). بس است این که گفتمْت کافزون نخواهد چو تازی بود اسب، یک تازیانه. ناصرخسرو (دیوان ص 381). زین به نبود مذهبی که گیری از بیم عتابیش و تازیانه. ناصرخسرو (دیوان ص 400). آسمان را دوال گاو زمین از پی شیب تازیانۀ اوست. خاقانی. از شیب تازیانۀ او عرش را هراس وز شیهۀ تکاور او چرخ را صدا. خاقانی. تا چند غم زمانه خوردن تازیدن و تازیانه خوردن. نظامی. و از دست آن دیگر تازیانه خورده بودم. (گلستان). تازیانه برزدی اسبم بگشت. مولوی. و رجوع به تازانه شود. - از سر تازیانه دادن، به اشارۀ تازیانه، بخشیدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). و این کنایه از حقارت و فرومایگی مابه الجودبود. (آنندراج) : گیتی به سر سنان گشادیم پس از سر تازیانه دادیم. انوری (از آنندراج)
رازیانۀفارسی است و نیز به فارسی بادیان و برومی شمار و به هندی سونف و والان بزرک نیز نامند. ماهیت آن: بزری است معروف و دو نوع میباشد: بستانی و برّی. بستانی رامارثون و بری را اقومارثون گویند. بهترین آن بستانی آن است. طبیعت بستانی آن در اول سوم گرم و در آخر اول خشک و بقراط در دوم گرم و خشک در اول دانسته و تخم آن گرم تر از برگ آن. و بیخ آن قویتر از سایر اجزای آن... رازیانج بری: شاخهای آن عریض تر از بستانی و شبیه بریباس و بیخ آن کوچکتر و بسیار خوشبو و تخم آن بزرگ تر و سبزتر و طبیعت آن در آخر سوم گرم و در دوم خشک است. (از مخزن الادویه). رازیانج بری بود و بستانی و مزاج را صداع آورد و مصلح آن صندل و کافور بود و بدل رازیانه تخم کرفس بود اما برّی وی اقوی بود. سنگ گرده بریزاند و یرقان را شفا دهد و بول و حیض را براند و شکم بندد و طبیخ وی با شراب گزندگی جانوران را نافع بود و بر گزندگی سگ دیوانه نافع بود. (اختیارات بدیعی). رازیانج شامی. انیسون است. رازیانج همان انیسون است و در شام و مصر آن را شمار مینامند و درحلب شمره میگویند و در مغرب بسباس نامیده میشود و اکنون داروفروشان در مصر آن را بنام عریض میشناسند و بر دو قسم است بری و بستانی و تمام اقسامش معطر و خوشبوست. در مصر، در بیشتر فصول یافت میشود و در نزد ما در بهار پیدا میشود. (تذکرۀ ضریر انطاکی ص 961). به لغت رومی ماکثرون و انانوس گویند و به یونانی فیا وفیرنوس و بلطینی فنیکی و بپارسی رازیانه و بادیان و به سیستانی بادتخم و به هندی سرپ و سوی و بسریانی ذرع سامرا گویند و جالینوس گوید: دشتی را رازاع جبلی گویند و تخم بعضی از رازاع بتخم گشنیز ماند و نوعی بود که تخم او پهن بشکل انجدان و کاشم و دانه انجدان بزرگتر بود... (از ترجمه صیدنۀ ابوریحان بیرونی). و رجوع به رازیانه شود. و ابن بیطار بنقل از دیسقوریدوس و جالینوس نام رومی کلمه را اقومارثون (هیپوماراثرن) آورده است. رجوع به مفردات و لکلرک ذیل رازیانج شود
رازیانۀفارسی است و نیز به فارسی بادیان و برومی شمار و به هندی سونف و والان بزرک نیز نامند. ماهیت آن: بزری است معروف و دو نوع میباشد: بستانی و برّی. بستانی رامارثون و بری را اقومارثون گویند. بهترین آن بستانی آن است. طبیعت بستانی آن در اول سوم گرم و در آخر اول خشک و بقراط در دوم گرم و خشک در اول دانسته و تخم آن گرم تر از برگ آن. و بیخ آن قویتر از سایر اجزای آن... رازیانج بری: شاخهای آن عریض تر از بستانی و شبیه بریباس و بیخ آن کوچکتر و بسیار خوشبو و تخم آن بزرگ تر و سبزتر و طبیعت آن در آخر سوم گرم و در دوم خشک است. (از مخزن الادویه). رازیانج بری بود و بستانی و مزاج را صداع آورد و مصلح آن صندل و کافور بود و بدل رازیانه تخم کرفس بود اما برّی وی اقوی بود. سنگ گرده بریزاند و یرقان را شفا دهد و بول و حیض را براند و شکم بندد و طبیخ وی با شراب گزندگی جانوران را نافع بود و بر گزندگی سگ دیوانه نافع بود. (اختیارات بدیعی). رازیانج شامی. انیسون است. رازیانج همان انیسون است و در شام و مصر آن را شمار مینامند و درحلب شمره میگویند و در مغرب بسباس نامیده میشود و اکنون داروفروشان در مصر آن را بنام عریض میشناسند و بر دو قسم است بری و بستانی و تمام اقسامش معطر و خوشبوست. در مصر، در بیشتر فصول یافت میشود و در نزد ما در بهار پیدا میشود. (تذکرۀ ضریر انطاکی ص 961). به لغت رومی ماکثرون و انانوس گویند و به یونانی فیا وفیرنوس و بلطینی فنیکی و بپارسی رازیانه و بادیان و به سیستانی بادتخم و به هندی سرپ و سوی و بسریانی ذرع سامرا گویند و جالینوس گوید: دشتی را رازاع جبلی گویند و تخم بعضی از رازاع بتخم گشنیز ماند و نوعی بود که تخم او پهن بشکل انجدان و کاشم و دانه انجدان بزرگتر بود... (از ترجمه صیدنۀ ابوریحان بیرونی). و رجوع به رازیانه شود. و ابن بیطار بنقل از دیسقوریدوس و جالینوس نام رومی کلمه را اقومارثون (هیپوماراثرن) آورده است. رجوع به مفردات و لکلرک ذیل رازیانج شود
گیاهی است از تیره چتریان که دو ساله است (بعض گونه هایش پایا میباشد) و در سراسر نواحی بحرالروم و حبشه و ایران میروید. ارتفاع آن بین 1 تا 5، 1 است. برگهای متناوب و دارای بریدگی بسیار و دمبرگش شامل غلافی است که ساقه را فرا میگیرد. برگش معطر و طمعش مطبوع و کمی شیرین است رازیانج شمار شمره سونف باریان بسباس. یا رازیانه آبی کاکله. یا رازیانه دریایی کاکله. یا رازیانه رومی انیسون. یا رازیانه کاذب شوید شبت
گیاهی است از تیره چتریان که دو ساله است (بعض گونه هایش پایا میباشد) و در سراسر نواحی بحرالروم و حبشه و ایران میروید. ارتفاع آن بین 1 تا 5، 1 است. برگهای متناوب و دارای بریدگی بسیار و دمبرگش شامل غلافی است که ساقه را فرا میگیرد. برگش معطر و طمعش مطبوع و کمی شیرین است رازیانج شمار شمره سونف باریان بسباس. یا رازیانه آبی کاکله. یا رازیانه دریایی کاکله. یا رازیانه رومی انیسون. یا رازیانه کاذب شوید شبت
پارسی تازی گشته رازیانگ رازیام از گیاهان رازیانه گیاهی است از تیره چتریان که دو ساله است (بعض گونه هایش پایا میباشد) و در سراسر نواحی بحرالروم و حبشه و ایران میروید. ارتفاع آن بین 1 تا 5، 1 است. برگهای متناوب و دارای بریدگی بسیار و دمبرگش شامل غلافی است که ساقه را فرا میگیرد. برگش معطر و طمعش مطبوع و کمی شیرین است رازیانج شمار شمره سونف باریان بسباس. یا رازیانه آبی کاکله. یا رازیانه دریایی کاکله. یا رازیانه رومی انیسون. یا رازیانه کاذب شوید شبت
پارسی تازی گشته رازیانگ رازیام از گیاهان رازیانه گیاهی است از تیره چتریان که دو ساله است (بعض گونه هایش پایا میباشد) و در سراسر نواحی بحرالروم و حبشه و ایران میروید. ارتفاع آن بین 1 تا 5، 1 است. برگهای متناوب و دارای بریدگی بسیار و دمبرگش شامل غلافی است که ساقه را فرا میگیرد. برگش معطر و طمعش مطبوع و کمی شیرین است رازیانج شمار شمره سونف باریان بسباس. یا رازیانه آبی کاکله. یا رازیانه دریایی کاکله. یا رازیانه رومی انیسون. یا رازیانه کاذب شوید شبت
اگر کسی به خواب دید که در دست تازیانه نیکو داشت یا علاقه ابریشمین، دلیل که او را فرزندی آید. اگر بیند تازیانه از چوب است، دلیل است بر قوت حال وی. اگر بیند تازیانه از چرم یااز دوال است، دلیل که خیر منفعت بدو رسد. اگر بیند تازیانه در دست داشت و بشکست، دلیل که فرزندش بمیرد یا از کار خود معزول شود. اگر بیند بر اسب نشسته و تازیانه می زد، دلیل که به جای کسی کاری کند و بدان کار، بر وی منت نهد. اگر بیند بر پشت کسی تازیانه می زد و از آنجا خون برآمد، دلیل که آن کس مال حرام یابد یا زننده او را متهم کند به گناهی. اگر بر پشت خود زخم تازیانه زد، چنانکه پاره پاره شد، دلیل که اهل او متفرق شوند. اگر کسی را بی اندازه تازیانه زد، دلیل که وی را غم واندوه رسد. جابر مغربی اگر کسی بیند تازیانه به خرط کرده است، دلیل که کارش بر مراد و نظام است. اگر دید تازیانه او مخروط نکرده است، دلیل بر شرف و بزرگی است، به قدر آن تازیانه، و بعضی گویند، که تازیانه در خواب، دلیل بر مال اندک است بر قدر بیننده خواب. اگر دید دوال تازیانه او بگسست، دلیل که مال و بزرگی از وی جدا شود. حضرت دانیال اگر کسی دید که کسی را به تازیانه بزد، دلیل که به کاری مشغول شود که از آن کسب و کسب او فایده بدو نرسد. اگر بیند تازیانه از دست بینداخت، دلیل که آن کاری که در دست دارد بیندازد. اگر کسی دید کسی را به تازیانه بزد و خون ازتن وی روان شد، دلیل که سخنهای ناخوش شنود. محمد بن سیرین تازیانه در خواب بر پنج وجه است. اول: شعث. دوم: جدل کردن. سوم: روشن شدن کاری مشکل. چهارم: سفر و مفارقت. پنجم: بزرگی و مال. اگر کسی بیند در خانه خود بدست خود تازیانه کوتاه بود و پس از آن دراز شد، دلیل که زبان او بر خصم دراز شود. اگر بیند دراز بود و کوتاه شد، دلیل که دشمن بر وی غلبه کند. اگر بیند کسی او را به تازیانه بزد، دلیل که از آن کس مال حرام یابد. اگر دید به زخم تازیانه خون از او روان شد، دلیل که مال یابد. اگر بیند که نشان زخم تازیانه بر تن او بماند، دلیل که سخنهای ناخوش شنود. اگر دید او را با تازیانه بزدند و ندانست که چه کسی زد، دلیل که ناگاه مال آید.
اگر کسی به خواب دید که در دست تازیانه نیکو داشت یا علاقه ابریشمین، دلیل که او را فرزندی آید. اگر بیند تازیانه از چوب است، دلیل است بر قوت حال وی. اگر بیند تازیانه از چرم یااز دوال است، دلیل که خیر منفعت بدو رسد. اگر بیند تازیانه در دست داشت و بشکست، دلیل که فرزندش بمیرد یا از کار خود معزول شود. اگر بیند بر اسب نشسته و تازیانه می زد، دلیل که به جای کسی کاری کند و بدان کار، بر وی منت نهد. اگر بیند بر پشت کسی تازیانه می زد و از آنجا خون برآمد، دلیل که آن کس مال حرام یابد یا زننده او را متهم کند به گناهی. اگر بر پشت خود زخم تازیانه زد، چنانکه پاره پاره شد، دلیل که اهل او متفرق شوند. اگر کسی را بی اندازه تازیانه زد، دلیل که وی را غم واندوه رسد. جابر مغربی اگر کسی بیند تازیانه به خرط کرده است، دلیل که کارش بر مراد و نظام است. اگر دید تازیانه او مخروط نکرده است، دلیل بر شرف و بزرگی است، به قدر آن تازیانه، و بعضی گویند، که تازیانه در خواب، دلیل بر مال اندک است بر قدر بیننده خواب. اگر دید دوال تازیانه او بگسست، دلیل که مال و بزرگی از وی جدا شود. حضرت دانیال اگر کسی دید که کسی را به تازیانه بِزَد، دلیل که به کاری مشغول شود که از آن کسب و کسب او فایده بدو نرسد. اگر بیند تازیانه از دست بینداخت، دلیل که آن کاری که در دست دارد بیندازد. اگر کسی دید کسی را به تازیانه بزد و خون ازتن وی روان شد، دلیل که سخنهای ناخوش شنود. محمد بن سیرین تازیانه در خواب بر پنج وجه است. اول: شعث. دوم: جدل کردن. سوم: روشن شدن کاری مشکل. چهارم: سفر و مفارقت. پنجم: بزرگی و مال. اگر کسی بیند در خانه خود بدست خود تازیانه کوتاه بود و پس از آن دراز شد، دلیل که زبان او بر خصم دراز شود. اگر بیند دراز بود و کوتاه شد، دلیل که دشمن بر وی غلبه کند. اگر بیند کسی او را به تازیانه بزد، دلیل که از آن کس مال حرام یابد. اگر دید به زخم تازیانه خون از او روان شد، دلیل که مال یابد. اگر بیند که نشان زخم تازیانه بر تن او بماند، دلیل که سخنهای ناخوش شنود. اگر دید او را با تازیانه بزدند و ندانست که چه کسی زد، دلیل که ناگاه مال آید.