جدول جو
جدول جو

معنی رادیسل - جستجوی لغت در جدول جو

رادیسل
(سِ)
در اصطلاح گیاه شناسی ریشه فرعی گیاه. به این توضیح که از ریشه اصلی پس از مدتی ریشه های دیگری بنام ریشه فرعی یا رادیسل خارج میگردد که خود آنها نیز بنوبه خود منشعب میشوند و ریشه های فرعی بوجود می آورند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرادیس
تصویر فرادیس
فردوس ها، باغ ها، بستان ها، بهشت ها، جمع واژۀ فردوس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رادیوم
تصویر رادیوم
عنصری کمیاب، گران بها، سفید و درخشان شبیه نمک کوبیده که در مجاورت هوا سیاه می شود و در رادیوتراپی کاربرد دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رادیکال
تصویر رادیکال
بنیان، ریشه و اصل کلمه، در ریاضیات علامت جذر و کعب، در علوم سیاسی طرف دار اصلاحات اساسی در امور کشور برای آسایش مردم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رادیان
تصویر رادیان
واحد اندازه گیری زاویه، معادل ۵۷ درجه و ۳۰ دقیقه
فرهنگ فارسی عمید
نوعی بیماری که در آن فرد از آزار دیگران مخصوصاً آزار جنس مخالف در حین عمل جنسی لذت می برد، دگرآزاری
فرهنگ فارسی عمید
شهوت پرستی توأم با بی رحمی، درکتاب روان پزشکی دکتر عبدالحسین میرسپاسی در بیان انحرافات جنسی چنین آمده: معشوق آزاری و ’سادیسم’ چنان است که ضمن عمل جماع تا طرف را آزار نرسانند و شکنجه ندهند لذت انزال حاصل نشود، (همان کتاب ج 3 ص 189)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
دروازه ای است در بصره که به طایفۀ قردوس منسوب است و راویانی بدان نسبت دارند. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
دوده ای است از ازد که به بصره آمدند و در محله ای از آن سکونت کردند و آن محل بنام آنان نامیده شد. (ذیل المنجد)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
جمع واژۀ قردوس و آن نام پدر طایفه ای است در یمن. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
منسوب به فرادیس که جایی است در دمشق. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
اسحاق بن ابراهیم یزید دمشقی فرادیسی. محدث است و منسوب است به فرادیس شام. رجوع به لباب الانساب ج 2 ص 199 شود
لغت نامه دهخدا
جایی در دمشق، و فعلاً محله ای است که یکی از دروازه های دمشق بدان منسوب است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
جمع واژۀ فردوس. (آنندراج) (اقرب الموارد). اصل آن رومی است و معرب شده است. (اقرب الموارد) (معجم البلدان). رجوع به فردوس شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
جمع واژۀ کردوسه. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به کردوسه شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
هر محل اجتماع دو استخوان مردم و جز آن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(یُ)
ماده ای است فلزی که در سال 1898 میلادی بتوسط پیر کوری و زنش مادام کوری و ژبمون کشف شد، مادام کوری در ضمن تجسس خاصیت رادیوآکتیویته در سنگهای معدنی اورانیوم متوجه شد که بعضی از این سنگها خاصیت رادیوآکتیو شدیدتری از املاح خالص اورانیوم دارند و حدس زد که علت آن وجودعنصر جدیدی در اینگونه سنگها باشد که از اورانیوم رادیوآکتیوتر است، در سال مزبور آقا و خانم کوری این عنصر جدید یعنی رادیوم را مجزا کردند و فعالیت شدید آن را نشان دادند. مهمترین سنگ معدنی محتوی رادیوم پشبلاند است که معادن اصلی آن در کنگوی بلژیک و کانادای شمال غربی وجود دارد.
استخراج: رادیوم همراه با باریومی که از املاح اورانیوم طبیعی مانند پشبلاند مجزا میشود وجود دارد، مادام و مسیو کوری با کمک یک سری تبلور فراکسیونل موفق شدند کلرورهای رادیوم و باریوم را جدا کنند ولی اکنون رادیوم را بصورت برومور با روش ساده تری جدا میکنند. در سال 1910 میلادی روش الکترولیز با کاتد جیوه ای برای جدا کردن رادیوم خالص از کلرور آن بکار رفت در این واکنش ملقمه رادیوم با خارج کردن جیوه در آتمسفر هیدرژن به رادیوم تبدیل میشود.
خواص - فلزی که بطریقه الکترولیز مجزا میشود از لحاظ خواص مشابه فلزات قلیایی خاکی میباشد و خواص عمومی آن متعادل با وزن وشماره اتمی بروز میکند فقط بعلت داشتن خاصیت رادیوآکتیو از گروه فلزات قلیایی خاکی متمایز است. رادیوم فلزی است برنگ سفید نقره ای که در 200 درجه ذوب میشودو از لحاظ شیمیایی خیلی شبیه باریوم است با این تفاوت که بشدت الکتروپوزیتیف میباشد و در هوا بسرعت تبدیل به اکسیدونیترور رادیوم میگردد و رنگش کدر میشود، آب را تجزیه میکند و هیدرژن متصاعد میسازد. هرچند املاح خالص رادیوم سفید یا بیرنگ هستند تماس آنها با باریوم رنگ میخکی تیره ای تولید میکند ولی مقادیر ناچیز ناخالصیها بر شفافیت آنها میافزاید. حل کردن نمکهای رادیوم در آب تولید آب اکسیژنه میکند و مرتباً هیدرژن و اکسیژن بصورت گاز متصاعد میسازد. نمکهای جامد رادیوم در تاریکی با تابش سبزرنگ فلوئورسان میدرخشند. طیف بینایی نمکهای رادیوم مشابه سایر فلزات قلیایی خاکی است و از چند خط تیره تشکیل شده است که خطوط اصلی در ناحیۀ قرمز و آبی طیف قرار میگیرند مشتقات رادیوم رنگ شعله چراغ بنس را قرمز تیره میکنند. رادیوم و املاح آن در نتیجه خاصیت رادیوآکتیو سه نوع اشعه پخش میکنند که به اسامی آلفا، بتا و گاما نامیده شده اند.
آثار فیزیولژیک: رادیوم و مشتقات آن اثر محرک شدیدی بر پوست دارند و تماس طولانی با آنها سوختگی و زخمهای شدید تولید میکند. مشتقات رادیوم در درمان انواع خال، لوپوس و غیره بکار میروند، قبلا در پزشکی از برومور رادیوم زیاد استفاده میشد این نمک را در لوله های شیشه ای یا فلزی سربسته نگاه میداشتند تا از مرطوب شدن آن جلوگیری شود و اشعه کم نفوذتر جذب شوند شکی نیست که در آینده کلیه مشتقات رادیوم بوسیلۀ ایزوتوپ های رادیوآکتیو صناعی جایگزین خواهند شد زیرا این ایزوتوپ ها بسته بشماره ودرجۀ فعالیت متوسط خود برای کسانیکه در این رشتۀ درمانشناسی کار میکنند مزیت بیشتری دارا میباشند، تشعشع حاصل از کلیه مواد رادیوآکتیو بر روی بافتهای زنده اثر انهدامی دارد، درجۀ نفوذ اشعۀ آلفا در بافتها کم ولی اثر موضعی آن خیلی شدید است اشعۀ بتا نیزبیشتر از چهار میلیمتر نفوذ نمیکنند ولی دارای خاصیت انهدامی موضعی شدید هستند. اشعۀ گاما دارای اثر عمومی تر هستند و استفاده از آنها را در رادیوتراپی مدتهاست شناخته اند تا آنجا که به استفادۀ پزشکی از این تشعشعات وابستگی دارد هیچگونه مدرکی در دست نیست که بجز انهدام بافتها از آنها اثری بمنصۀ ظهور برسد، حتی اگر مقادیر استعمال خیلی ناچیز باشند بنابر این تنها نوع امراضی که قابل درمان یا کنترل با تشعشعات مذکور هستند بیماری های سرطانی خواهند بود. با توجه به آثار فیزیولژیک مذکور لازم است برای نگاهداری و استفاده از رادیوم و رادیو ایزوتوپ های سایر عناصر، از خواص این مواد و مقادیر آنها اطلاعات کافی داشت اگر تنها اشعۀ بتا پخش میشود برای محافظت میتواند از ورقه های نازک سربی یا شیشه ای استفاده کرد ولی در مورد اشعۀ گاما باید عناصر رادیوآکتیو را در ظرفهای سربی به ضخامت 5 تا 7/5 سانتیمتر نگاهداری کرد. (شیمی معدنی دکتربری چ دانشگاه ج 1 ص 175)
لغت نامه دهخدا
بمعنی استخوان زند اعلی، (فرهنگ نفیسی)، رجوع به ترکیب زند اعلی در ذیل زند شود
لغت نامه دهخدا
(خَ)
بریده. پاره پاره. منه: لحم خرادیل، گوشت بریدۀ پاره پاره. (از منتهی الارب) :
یغدو فیلحم ضرغامین عشیهما
لحم من القوم معفورخرادیل.
کعب بن زهیر
لغت نامه دهخدا
بمعانی:
ریشه ای، اصلی، اساسی، (فرهنگ نفیسی)، در اصطلاح ریاضی عبارتست از ریشه عددی و علامت آن در ریاضی به این شکل aǼ n است، مثلا اگر بنویسیم aaǼ منظور آن است که عددی بدست آوریم که اگر آن را n بار در خود ضرب کنیم عدد a بدست آید، (دایره المعارف علمی انگلیس وانوستراند چ 2 ذیل کلمه رادیکال)، اعداد منفی دارای ریشه موهومی هستند، اگر عددمنطق مثبت A را برگزینیم و عدد منطق دیگری مثل a رانیز طوری پیدا کنیم که اگر آن را به توان (قوه) m (m عدد صحیح و مثبت) برسانیم مساوی A شود، a را ریشۀm ام عدد A نامیم و آنرا m
بوسیله aAǼ = a نمایش میدهیم و از آنجا m
نتیجه میشود که A =am یا aAǼ = a و می گویند a بتوان m مساوی A یا ریشه mام عدد A مساوی a می باشد، در موقعی که m مساوی 2 باشد از نوشتن آن در فرجۀ رادیکال صرف نظر کرده می نویسند aAǼ = a، (جبر و آنالیز تألیف دکتر مجتهدی از انتشارات دانشگاه تهران چ 1 ص 64)،
ودر کشورهای عرب زبان بصورت ذیل باشد:

رجوع به کتاب جبر و مقابله تألیف محمد بن موسی الخوارزمی چ مصر ص 23 شود، چنانکه گفته شد ریشه m ام عدد A عددی است مانند a که اگر بقوه m برسد حاصل مساوی A گردد
am = A
یا
m
a =aAǼ
m را نماینده یا شمار ریشگی گویند اما باید دانست ریشه زوج هر عدد مثبت دو عدد 4
قرینه است مانند 5 ی = 625Ǽو آن را اینطور میخوانند ریشه چهارم 625 برابر است با باضافه یا منهای 5 و اعداد منفی دارای ریشه زوج نیستند، (خلاصه ریاضیات بیرشک و انواری ص 49 چ اول)،
، در اصطلاح ریاضی نام شکلی است بصورت ذیل:

، معتقد به اصلاحات اساسی، (فرهنگ نفیسی)، در اصطلاح سیاست بویژه در فرانسه بر گروهی اطلاق شود که طرفدار اصلاحات اساسی هستند در برابر محافظه کاران و پیروان این مکتب را رادیکالیست خوانند و حزب رادیکال در فرانسه یکی از احزاب سیاسی آن کشور است
لغت نامه دهخدا
تصویری از سادیست
تصویر سادیست
فرانسوی آزارگرا کسی که مبتلا به سادیسم است
فرهنگ لغت هوشیار
جمع فردوس، از رشته اوستایی پردیسگان بهشت ها باغ های بهشتی باغ بوستان، جمع فرادیس، بهشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سادیسم
تصویر سادیسم
جنون مردم آزاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رادیات
تصویر رادیات
رادیاتور فرانسوی سر برغ تابشگر
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی پرتو افکن تابا، شخانه خیز جایی در آسمان به گمان آن که شخانه (شهاب) از آن جا خاسته
فرهنگ لغت هوشیار
کلمه فرانسوی به معنای ریشه ای، اصلی، در اصطلاح ریاضی عبارتست از ریشه عددی
فرهنگ لغت هوشیار
مناطقی که بر روی جلد بدن خارپوستان با داشتن پاهای آمبولاکری مشخص است و معمولا تعداد این مناطق 5 تا است. خارپوستان، زند اعلی. لاتینی پرتو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رادیولگ
تصویر رادیولگ
فرانسوی پرتوشناس
فرهنگ لغت هوشیار
عنصر رادیو اکتیوی است سفید و درخشان شبیه نمک کوبیده، در تاریکی مثل چراغ میدرخشد و تولید حرارت هم میکند و هزار برابر طلا ارزش دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سادیست
تصویر سادیست
کسی که مبتلی به سادیسم است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سادیسم
تصویر سادیسم
شهوت رانی توأم با بی رحمی و شقاوت، جنون آزار دیگران، دگر آزاری (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رادیولگ
تصویر رادیولگ
((~. لُ))
پرتوشناس، رادیولوژیست
فرهنگ فارسی معین
((یُ))
عنصری است طبیعی و کمیاب و پرقیمت. دارای تشعشع خاص که در 1898 به وسیله مادام کوری و شوهرش در معادن اورانیوم کشف گردید. این عنصر جسمی است سفید و درخشنده و موجد حرارت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رادیکال
تصویر رادیکال
ریشه ای، اساسی، طرف دار اصلاحات کامل در امور کشور، دراصطلاح ریاضی، علامت جذر و کعب، ریشه n ام یک عدد یا یک عبارت که با علامت ّنشان داده شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رادیکال
تصویر رادیکال
ریشگی
فرهنگ واژه فارسی سره