جدول جو
جدول جو

معنی راجپوت - جستجوی لغت در جدول جو

راجپوت
از قبایل معروف هند میباشد، این قبایل از نیمۀ دوم قرن هشتم مسیحی در تاریخ هندوستان ظاهر میشوند، آنها بتدریج در هند شمالی و یک قسمت از فلات دکن انتشار یافتند بعضی ایشان را از نژاد هون دانسته اند که اواخر عصر گپتاها به هندوستان تاخته اند، بعضی دیگر آنان را شاخه ای از قبائل بدوی بومی میشمارند که تدریجاً رشد و نمو کرده بالاخره در هند خانواده های سلطنتی بوجود آورده اند و غالباً با یکدیگر بجنگ و نزاع میپرداختند، از قرن هشتم تا آخر قرن دهم تاریخ هند مشحون بذکر سلاطین راجپوت است و شهر قنوج از مراکز تمدن آن زمان است و در این دوره اگرچه غازیان عرب در 712 میلادی سغد و مولتان را تسخیر کردند ولی برقوای راجپوت غلبۀ قطعی نیافتند، هجوم لشکر عرب در همان نواحی متوقف گردید، سردار لشکر عرب محمد بن قاسم ثقفی سند را تسخیر کرد و درآن ناحیه یک سلطنت اسلامی تأسیس شد که چند قرن باقی ماند ولی از ریگزارهای سند تجاوز نکرد و به داخله هندوستان نفوذی نیافت، (از سرزمین هند ص 25)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راپرت
تصویر راپرت
گزارش کتبی یا شفاهی برای بیان خبری، بیان محرمانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاپوت
تصویر کاپوت
روکش فلزی متحرک بر روی موتور و در جلو اتومبیل، در پزشکی پوشش پلاستیکی نازک که در موقع مقاربت جنسی برای جلوگیری از بارداری یا انتقال بیماری های عفونی روی آلت تناسلی مرد کشیده می شود
فرهنگ فارسی عمید
راجپوتانه، ناحیه ای است در شمال غربی هندوستان در جنوب پنجاب که تا منطقۀ متصرفی دولت راجستان گسترده میشود و مابین پنجاب و ولایتهای شمال غربی ملواء، گجرات، سند، بهاوالپور واقع است
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش سرباز شهرستان ایرانشهر که در 12هزارگزی جنوب سرباز و دوهزارگزی باختر راه مالرو سرباز به فیروزآباد واقع است، محل کوهستانی، گرمسیر و مالاریائی است، و سکنۀ آن 50 تن که سنی مذهب اند و به لهجه بلوچی سخن می گویند، آب آن از چشمه و محصول آن خرما و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه آن مالرو و ساکنان از طایفۀ سرباز هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
راعوث، روت، زنی است از مؤآب که به ابوعز وصلت کرد و از او صاحب فرزندی بنام عوبید شد که جد داود باشد، (از اعلام المنجد)، و رجوع به کتاب مقدس شود،
- سفر راعوت، از اسفار عهد قدیم است، (از المنجد)، و رجوع به روت شود
لغت نامه دهخدا
(پُ)
گزارش، شرح. وصف. نقل. روایت. حکایت. داستان. قصه. بیان. (فرهنگ فرانسه به فارسی نفیسی) ، خبر و اخبار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
رجوع به کاپت شود
لغت نامه دهخدا
مکانهای مرتفع، (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
یکی از اشخاصی بودکه زنان غریبه را تزویج نمود، (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
بهادر و مهتر. (آنندراج) (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
نام قومی است در هندوستان، رجوع به مجمل التواریخ گلستانه ص 73، 84 شود، و شاید نام اقوام ساکن راجپوتانا باشد، رجوع به راجپوتانا شود
لغت نامه دهخدا
(جِ)
دهی است جزء دهستان رحمت آباد بخش رودبار شهرستان رشت که در36هزارگزی شمال باختری رودبار و 19هزارگزی رستم آبادواقع شده است. ناحیه ای است کوهستانی و هوای آن مرطوب و معتدل و مالاریائی است سکنۀ آن 276 تن میباشد و زبان اهالی گیلکی فارسی است. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات، برنج و لبنیات میباشد. شغل اهالی زراعت وگله داری و زغال فروشی و مکاری و راه آن مالرو است. اهالی آن در هنگام تابستان جهت تعلیف گله های خود به ییلاق در فک میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(پُ)
رجوع به راپرت شود
لغت نامه دهخدا
قصبه ای است در ایالت میرات واقع در شهرستان سهرانپور هندوستان و 25هزارگزی مرکز شهرستان، در اطراف این قصبه باغهای باصفا و گردشگاههای زیبا و دل انگیز وجود دارد، (از قاموس اعلام ترکی ج 3)
قصبه ای است در ایالت اوکرای هندوستان و در گذشته یکی از راجه های معروف هند در آن سکونت داشته است، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
نام قصبه ای است واقع در ایالت پنجاب از شبه قارۀ هند و امروز جزء کشور پاکستانست، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
نام قصبه ای است در ناحیۀ شمالی سرزمین نپال هندوستان، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
راهرو، راه نورد، رهنورد، راه پیما، که راه را بپیماید، که راه را بپوید، کنایه از اسب:
بفرمود تا برنهادند زین
برآن راه پویان باریک بین،
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(رامْ)
نام قصبه و مرکز حکومت است در سرزمین بنگاله از ایالت اوریسا و در 71هزارگزی رود خانه گنگ واقع شده است. این قصبه دارای بناهای معظمی مخصوص راجه میباشد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
نام بخش بزرگی در بنگاله و استان اوریسا که مرکزش نیز بنام رانپور نامیده می شود. مساحت این بخش 527میلیون گز مربع است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
نام قصبه ای است در سرزمین گجرات شهرستان احمدآباد هندوستان واقع در 118هزارگزی جنوب باختری احمدآباد. این قصبه دارای قلعه ای معروف و نیز راه آهن میباشد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
لغت نامه دهخدا
قصبه ای است در ناحیۀ میرات از ایالت دهره دون، (از قاموس الاعلام ترکی)
قصبه ای است در ناحیۀ بنگاله از ایالت کلکته، (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
پرنس نشین بومی امپراتوری انگلیس در هندوستان که در میان شبه جزیره کتیور واقع است و سکنۀ آن 61000 تن میباشد. این شهر در خطۀ گجرات و در 93هزارگزی شمال شرقی جوانک است
لغت نامه دهخدا
تصویری از راپرت
تصویر راپرت
حکایت، داستان، قصه، بیان، وصف، گزارش، روایت
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی پوشن در خود رو، ابریشمی (غلاف حافظه گویش گیلکی) روپوش فلزی موتور اتومبیل، کروک درشکه، حفاظی از لاستیک و غیره که برای احتراز از مبتلی شدن بامراض مقاربتی در هنگام آرمش بکار برند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راهپوی
تصویر راهپوی
رهنورد، راه پیما
فرهنگ لغت هوشیار
گزارش کتبی یا شفاهی مبنی بر خبر و مطلبی گزارش) اجزاء هر یک از وزارتخانه هااز روی راپرت آن وزیر بصدارت عظمی... خواهد بود (از قانون تشکیلات مشیر الدوله صدر اعظم ناصر الدین شاه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راوت
تصویر راوت
بهادر و مهتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راپرت
تصویر راپرت
((پُ))
گزارش، سخن چینی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاپوت
تصویر کاپوت
روپوش فلزی موتور اتومبیل، پوشش لاستیکی بسیار نازک برای آلت تناسلی مرد در هنگام آمیزش جنسی، کاندوم
فرهنگ فارسی معین
اخبار، خبر، گزارش
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تنکه ی مخصوص کار در مزارع برنج
فرهنگ گویش مازندرانی
محلی از توابع شهرستان رامسر
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در حوزه ی شهرستان سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی