- راجل
- پیاده
معنی راجل - جستجوی لغت در جدول جو
- راجل
- پیاده، آنکه با پای خود به راهی می رود و سوار بر مرکب نیست
- راجل ((جِ))
- کسی که پیاده راه رود، پیاده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع رجل، پیادگان
مرجل ها، دیگ ها، ظروف فلزی یا سنگی که در آن چیزی بجوشانند یا غذا طبخ کنند، قدرها، جمع واژۀ مرجل
قوی، مردکلان پای، بزرگ پای
ستمگر، ظالم
کوچ کننده
امیدوار
حاکم هند پادشاه هندوستان. رای سنسکریت فرمانروا
پایبند خوگرفته به جایی
تپ لرزه
باز گردنده، برگشت کننده
ابر غرنده
گاوتاز گویتاز خودستا
چربیده، افزون، غالب، فائق، بازگردنده، با آینده
سمورک از جانوران لاتینی تازی گشته
فرانسوی یادآوری
خرمای نر
جمع رجل، مردان، مردان بزرگ
مرد بلند آواز
رختخواب، جاجو: (جاجل بچه هارا بیندازخ)
برتر، بهتر، افزون، غالب
کوچ کننده، کنایه از وفات یافته
رجل ها، مردها، جمع واژۀ رجل
راجل ها، پیاده ها، جمع واژۀ راجل
ویژگی اسبی که یک پا یا یک دستش سفید باشد
عنوان احترام آمیز هر یک از حاکمان، فرمانروایان، امرا و سرکردگان هند
ویژگی آنچه به سرعت فرامی رسد یا انجام می شود، باشتاب، شتابان مثلاً مرگ عاجل، مقابل آجل، ویژگی آنچه مربوط به زمان کنونی است، فعلی، مقابل آجل، کنایه از زمان حال
امیدوار، آنکه نسبت به برآورده شدن آرزویش خوشبین باشد، آرزومند، متوقع، مایۀ امید، مرتجی، بیوسنده
شتاب کننده
منگیاگر (منگ منگیا قمار)
خوابیده خفته، جهانگرد