جدول جو
جدول جو

معنی راتانیا - جستجوی لغت در جدول جو

راتانیا
گیاهی از تیره لگومینوز از دستۀ سزالپینه قسمت قابل مصرف: ریشه، مادۀ مؤثره تانن، موارد استعمال: تنتور و عصارۀ راتانیا (کارآموزی داروسازی ص 182)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تانیا
تصویر تانیا
(دخترانه)
نام مستعار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارتاریا
تصویر ارتاریا
(پسرانه)
آریایی درستکار، ارتا آریا، مرکب از آرتا (راستی و درستی) + آریا، نام پسر خشایار پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
گیاهی با برگ های ضخیم و دانه های سرخ رنگ شبیه دانۀ انار که بیشتر در مناطق معتدل می روید و برای معالجۀ بیماری های کبدی، نقرس و صرع به کار می رود، عودالصلیب، عودالریح
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
جمع واژۀ اتون. آتش دانهای نانوایان و آهک پزان و جز آن. کوره های آجرپزی. تنورهای نانوائی
لغت نامه دهخدا
مصحف رانونا بدو نون میباشد، وادیی است میان مدینه و قبا، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
مرد سیاسی ایتالیا که بخدمات دولتی اشتغال داشت، به سال 1808م، در آلکساندری ولادت یافت و بسال 1873 میلادی در فروزینون درگذشت، ابتدا معلم حقوق بود بعد وکیل عدلیه شد سپس مستشار حقوقی شد از این پس از خطبای زبردست فرانسه شد و در 1848 بنمایندگی پارلمان انتخاب شد، رجوع به لاروس فرانسه و قاموس الاعلام ترکی بکلمه راتاچی شود
لغت نامه دهخدا
ابوسعید الولیدبن کثیر بن سنان المدنی الراذانی ساکن کوفه مدنی الاصل وی از ربیعه بن ابی عبدالرحمن روایت کرده است و نیز زکریأبن عدی از او روایت دارد، (از معجم البلدان) (لباب الانساب ج 1 ص 449)
ابوعبداﷲ محمد بن حسن راذانی زاهد منسوب به راذان مدینه که بسال 480 ه.. ق. درگذشت. (از معجم البلدان) (لباب الانساب ج 1 ص 449)
لغت نامه دهخدا
منسوب به راذان
لغت نامه دهخدا
ابوالنجم بدربن صالح بن عبداﷲ رازانی صیدلانی فقیه شافعی از مردم رازان بروجرد است، (لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
منسوب به رازان
لغت نامه دهخدا
(تِ)
ناحیه ای است واقع در جنوب شرقی کوههای مرکزی کارپات. از سوی مغرب به اسلواکی و از سوی جنوب غربی به هنگری و از سوی جنوب به رومانی و از سوی شمال شرقی و شمال به غرب اوکراین محدود است. این ناحیه بر طبق معاهده ای که به سال 1945 میلادی در مسکو منعقد شد از طرف کشور چکسلواکی به اتحاد جماهیر شوروی واگذار گردید. مساحت این ناحیه بالغ بر 4900 میل مربع و جمعیت آن مطابق سرشماری 1956 میلادی 929000 تن است. از شهرهای مهم آن اوزگرود، موکاچوو، برگوو و وینوگرادو قابل ذکر است. رجوع به دائره المعارف بریتانیکا شود
لغت نامه دهخدا
بموجب اساطیر هند نام حاکم سراندیب است که وقتی ’راما’ی هندی (قهرمان منظومۀ رامایانا) به سراندیب مسافرت کرد، راوانا زن او ’سیتا’ را از دستش گرفت و راما برای رهایی زن خویش با فرمانروای میمونها ’سون’ همدست شد و راوانا را کشت و زن خود را نجات داد، و رجوع به ماده ’راما’ درهمین لغت نامه و قاموس الاعلام ترکی ج 3 شود
لغت نامه دهخدا
منسوب است به جابربن رالان، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
حسن بن علی بن سعید بن عبداﷲ شاتانی، ملقب به علم الدین، مردی ادیب و شاعر و فاضل بود، بنزد صلاح الدین یوسف بن ایوب آمد و صلاح الدین مقدم او را گرامی داشت، دانشمندان وی را مدایح بسیار گفته اند، در علم مبرز بود، در بغداد فقه شافعی را فراگرفت، از قاضی ابوبکر محمد بن عبدالباقی انصاری و ابومنصور عبدالرحمن بن محمد القزاز و ابوالقاسم اسماعیل بن محمد سمرقندی و دیگران سماع کرد، و گفته اند وی در آخر عمر از آن پس که بر وی حدیث قرائت کردند تغییر یافت، به سال 513 متولد گردید و در ماه شعبان سال 579 درگذشت، از ابن السجزی و ابن الجوالیقی ادب فراگرفت و به دمشق آمد ودر آن شهر مجلس وعظی بسال 531 برای او بر پا ساختند، (معجم البلدان)، و رجوع به زرکلی ج 2 ص 403 شود
لغت نامه دهخدا
منسوب به شاتان. رجوع به شاتان شود
لغت نامه دهخدا
کشور یا مجموعه ای از امارات به شبه جزیره مالاکا در ساحل شرقی خلیج سیام و تابع دولت سیام، مساحت 12950هزار گز مربع، دارای صدهزار تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(یِ)
نام نوعی نخل که در مجمعالجزائر ماسکارنی (در اقیانوس هند) روید و برای تزیین کاشته می شود
لغت نامه دهخدا
شبانکارگان، ابن البلخی گوید: این قوم قبیلۀ فضلویه بودند و زعیم ایشان پدر فضلویه بود، نام او علی بن حسن بن ایوب و همگی شبانی کردندی، و این فضلویه بکار خویش و شبانی مشغول بودی پس فضلویه بخدمت صاحب عادل رفت و این صاحب وزیری بود سخت قوی و متمکن و با رای و تدبیر و صرامت، و سپاهسالاری بودی جابی نام که صاحب را با او رأی نیکو بود پس فضلویه را بلجاج او برمیکشید تا بدان درجت رسید و چون ملک دیلم صاحب را بکشت فضلویه خروج کردو او را بگرفت و بقلعۀ پهندز محبوس کرد، مادر ملک ابومنصور زنی مطربه بود خراسویه نام و همانا پراکنده میزیست و سبب زوال دیلم، نابکاری آن زن بود و فضلویه این خراسویه مادر ملک ابومنصور بگرفت و در گرماوۀگرم کرد بی آب، تا در آنجا هلاک شد و ملک ابومنصور رادر آن قلعه هلاک کرد و پارس بدست گرفت و شبانکارگان را برکشید و نان پاره و قلاع داد و از آن وقت باز مستولی گشتند، پس ملک قاوورد رحمه اﷲ بپارس آمد و میان اوو فضلویه جنگ قایم شد و از آن سال باز پارس خراب شد، پس فضلویه بدرگاه سلطان شهید الب ارسلان رفت و رایات منصوره را سوی پارس کشید و پارس بضمان به فضلویه دادند و باز عاصی شد و بر دز خرشه رفت و نظام الملک حصار داد او را تا او بزیر آمد و گرفتار شد، و او را بقلعۀ اصطخر بازداشتند و آن قلعه را بدست گرفت تا بدانستند و او را بگرفتند و پوستش پر کاه کردند، اکنون از این رامانیان قومی مانده اند و مقدم ایشان ابراهیم بن رزمان و مهمت است و این پسر ابونصر بن هلاک شیبان نام از ایشان است، (از فارسنامه ابن البلخی ص 166)
لغت نامه دهخدا
نامی است که بازرگانان مغربی به علایا = ادالیا میدادند و آن را علأالدین سلجوقی در محل خرابه های کراسسیوم بنا کرده بود و مهم ترین بندر جنوب اناطولی بشمار میرفت، رجوع به ترجمه سرزمینهای خلافت شرقی ص 160 و ترجمه سفرنامۀ ابن بطوطه ص 280 شود
لغت نامه دهخدا
ملکۀ پریان و زن اوبرون و یکی از اشخاص کتاب ’رؤیای یک شب تابستانی’ اثر شکسپیر است، (از لاروس)، رجوع به فرهنگ فارسی معین شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
نام بحر خزر. بحر آبسکون. بحر جرجان. دریای مازندران. و ارسطاطالیس آنرا ارقانیا نامیده. (معجم البلدان از ابوریحان) (تاج العروس از ابوریحان) : ولکن اشتهاره عندنا بالخزر و عندالاوائل بجرجان و سماه بطلمیوس بحر ارقانیا. (التفهیم عربی). ولکن (پیش ما) به خزر معروفست و پیشینگان او را به گرگان دانستند و بطلمیوس او را دریای ارقانیا خواند. (التفهیم فارسی تألیف بیرونی ص 170). بطلمیوس حکیم، بحرخزر را ارقانیا گفته و دور آنرا هزار فرسنگ دانسته، نیز شاعری یونانی در مائۀ چهارم قبل از میلاد وی چند هجویّه و کتابی موسوم به ((بحث اشیاء)) کرده است: ارقلیس هذا کان شاعراً من شعراء یونان و کان قد عمل اشعاراً و ذکر فیها هذا الجبّار (ذیونوسیوس) و وصفه و لحن تلک الاشعار و جعلها فی هیاکل جزیره صقلیّه یذکر بها فی کل وقت. (تاریخ الحکمای قفطی صص 21- 22). رجوع به ارخلاوس شود
لغت نامه دهخدا
بیونانی لاجورد است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
معرب آن بطاویه است، اکنون این شهر را جاکارتا نامند و پایتخت جزیره جاوه میباشد، جمعیت آن 435هزار تن است و سابقاً این نام بر مستملکات هلند اطلاق میشده است، (اعلام المنجد)، و رجوع به جاکارتا و قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود
لغت نامه دهخدا
نام ایالتی است در مجارستان که مابین دو نهر دراوه و دانوب واقع گشته است، طولش 88 و عرضش 66 هزارگز میباشد، و مرکزش قصبۀ فنف کیرش (یعنی پنج کلیسا) میباشد، (از قاموس الاعلام ترکی ج 2)
لغت نامه دهخدا
(بْری / بِ)
بریطانیا. بریتانیای کبیر. انگلستان. کشور بریتانیا شامل جزیره بریتانیا (ویلز) ، اسکاتلند، ایرلند شمالی، جزیره من و جزایر دریای مانش (آنگلونرمان) می باشد. مساحت بریتانیا 243239کیلومتر مربع است و بیش از 50 میلیون تن جمعیت دارد. (از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به انگلستان شود، منقرض گشتن: بر دست ماهویه مرزبان مرو کشته شد و نسل ملوک فرس بریده گشت. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 26). و رجوع به بریده گردیدن شود
لغت نامه دهخدا
عودالصلیب، بوزیدان، عودالکهینا، کهیانیا، نارمشک، رمان مصری، عودالریح، (یادداشت بخط مؤلف)، درخت عودالصلیب باشد، بجهت دفع نقرس و صرع و کابوس نگه دارند و دخان کنند، و آن را فاونیا به حذف الف نیز گفته اند، و عودالریح همان است، (برهان)، دو نوع است: نر و ماده، آنچه نر است بیخی است سپید به سطبری انگشت و در طعم آن قبضی است، آنچه ماده است بیخ او را و فرع او را شاخه های بسیار است، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، بیخ گیاهی است کمتر از ذرعی و بیخش یک عدد و بقدر شبری و چون بشکند خط صلیبی نخ مودار گردد، لاجرم عود صلیبش خوانند، (از منتهی الارب)، بیخ نباتی است کمتر از ذرعی و پرشعبه، قسم نر او شبیه به نبات زردک ... و قسم مادۀ او بیخش هفت و هشت عدد شبیه به بلوط و جوف او خط صلیبی و نباتش مثل کرفس بری و گلش بنفش مایل به سیاهی و غلاف ثمرش شبیه به غلاف بادام و دانه های او مثل دانۀ انار بسیار سرخ و وسط دانه ها سیاه و مایل به بنفشی و قابض، از مطلق فاوانیا مراد قسم نر است و قوتش تا هفت سال باقی، و درآخر دوم گرم و خشک است و تصریح نموده اند که چون آفتاب در میزان بوده او را بغیر آلت آهنی قطع کنند بالخاصیه او مؤثر است والاّ منحصر است در افعالی مزاجی، و آنچه با خطوط صلیبی باشد در خواص بهتر از زمرد دانسته اند، و او محلل ریاح غلیظه و مدرّ شروع حیض و ملطف و مجفف و با قوت قابضه و مقوی جگر و گرده و جهت صرع بغایت نافع، حتی تعلیق آن و مطبوخ او در شراب حابس اسهال و شرب او با شراب مسکن درد معده و بخور اوجهت اکثر امراض دماغی مفید و ضماد او جهت صرع و ضربه و سقطه و رفع آثار بشره و نقرس نافع، و مضر معده ومصلحش کثیر او، شربتش یک مثقال و بدلش در صرع زمرد است و در سایر امراض زرآوند مدحرج و حابس حیض و نزف الدم و جهت فالج و رعشه و صرع و جنون و وسواس، و تا پانزده عدد او با شراب قابص جهت نزف الدم رحم و درد و سوزش معده و سنگ مثانۀ اطفال و با ماءالعسل جهت کابوس و صرع و بخور ثمر او جهت صرع و جنون و تعلیق او جهت رفع فزع اطفال و سعوط روغن ثمر او جهت صرع مفید وداشتن صلیب او با خود که در پارچۀ زرد بسته باشند و به شروط مذکوره بریده باشند جهت عسر ولادت و رفع سحر و هیبت در نظرها مجرب دانسته اند، گویند در خانه یی که آن باشد، جن و جانوران گزنده داخل نمیشوند و چون قمر نظر تثلیث به زهره داشته باشد در زیر سر دو خصم گذارند موجب الفت دائمی ایشان شود، (از تحفۀ حکیم مؤمن)، بوزیدان، تیره فاوانیا که دارای برگهای بسیار ضخیم و پرچمهای بسیار است نوع مهم آن فاوانیا یاعودالصلیب است که دانه و ریشه آن را پزشکان در امراض کبد به کار می برده اند، (گیاه شناسی گل گلاب ص 228)
لغت نامه دهخدا
رشینه (در فارسی) زمج هم آوای رنج (صمغ) زنگباری (گویش شیرازی) انگم کاج
فرهنگ لغت هوشیار
سریانی تازی گشته فاوانیا فاوینا: مشکبوی خفتک بر جادو کش گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلبرگ که تیره خاصی را به نام تیره فاوانیها به وجود می آورد. و جزو تیره های نزدیک به گل سرخیان است گیاهی است علفی و دارای ساقه های گوشت دار و ساقه ای خوابیده بر روی زمین و گلهایی معمولا سفید یا زرد با آرایش گرزن. در حدود 130 گونه از این گیاه شناخته شده که اکثر در مناطق معتدل می رویند و برخی از گونه ها نیز زمینی هستند عود الصلیب. توضیح به جهت دفع نقرس و صرع و کابوس آن را با خود نگه می داشتند یا دود می کردند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چراتینیا
تصویر چراتینیا
لاتینی نی نهاوندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راتونیات
تصویر راتونیات
گور خرسیان
فرهنگ لغت هوشیار