مقابل آمد، رفتن، برای مثال هر رفتی آمدی دارد، بلیت رفت وبرگشت، مقابل برگشت، در ورزش دور نخست مسابقات دومرحله ای، (بن ماضی رفتن)برای مثال هر رفتی آمدی دارد، بلیت رفت وبرگشت، مقابل برگشت، در ورزش دور نخست مسابقات دومرحله ای، (بن ماضی رفتن)برای مثال هر رفتی آمدی دارد، بلیت رفت وبرگشت، مقابل برگشت، در ورزش دور نخست مسابقات دومرحله ای، (بن ماضی رفتن)برای مثال هر رفتی آمدی دارد، بلیت رفت وبرگشت، مقابل برگشت، در ورزش دور نخست مسابقات دومرحله ای، (بن ماضی رفتن) رفتن
رفت و آمد: رفتن و آمدن، کنایه از معاشرتمقابلِ آمد، رفتن، برای مِثال هر رفتی آمدی دارد، بلیت رفت وبرگشت، مقابلِ برگشت، در ورزش دورِ نخست مسابقات دومرحله ای، (بن ماضیِ رفتن)برای مِثال هر رفتی آمدی دارد، بلیت رفت وبرگشت، مقابلِ برگشت، در ورزش دورِ نخست مسابقات دومرحله ای، (بن ماضیِ رفتن)برای مِثال هر رفتی آمدی دارد، بلیت رفت وبرگشت، مقابلِ برگشت، در ورزش دورِ نخست مسابقات دومرحله ای، (بن ماضیِ رفتن)برای مِثال هر رفتی آمدی دارد، بلیت رفت وبرگشت، مقابلِ برگشت، در ورزش دورِ نخست مسابقات دومرحله ای، (بن ماضیِ رفتن) رَفتن
رفت و آمد: رفتن و آمدن، کنایه از معاشرت