رفتن. (ناظم الاطباء). ذهاب. عمل رفتن. مقابل آمدن: هر رفتی آمدی دارد. (یادداشت مؤلف) : که دارد پی و تاب افراسیاب مرا رفت باید چو کشتی بر آب. فردوسی. ترا رفت باید به فرمان شاه نباید گذشتن ز پیمان شاه. فردوسی. که طوس و فریبرز گشتند باز ترا رفت باید همی رزم ساز. فردوسی. - آمد و رفت، ایاب و ذهاب. تردد. مراوده. آمد و شد. (یادداشت مؤلف). - پیشرفت، ترقی. تعالی. رجوع به پیشرفت شود. - دررفت، رفتیه. آن مقدار از مال که خرج و صرف کرده باشند. (از ناظم الاطباء). مقابل درآمد. - رفت و آمد، آمد و رفت. مراوده. آمد و شد. تردد. ایاب و ذهاب. (یادداشت مؤلف). ، رفتار. (یادداشت مؤلف) : یکی باره از موبدان رای و راه بیاموز از رفت و آیین شاه. فردوسی. ، کوچ و رحلت و مسافرت. (ناظم الاطباء). - رفت سلطان، سیاحت و مسافرت پادشاه. (ناظم الاطباء)