جدول جو
جدول جو

معنی رآبیل - جستجوی لغت در جدول جو

رآبیل
(رَ)
جمع واژۀ رئبال و ریبال. رجوع به رئبال شود. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رتبیل
تصویر رتبیل
عنوانی برای پادشاهان سند و کابل
فرهنگ فارسی عمید
موضعی است در حوالی شوشتر، و گویند قبر روبیل مهین فرزند یعقوب است و بغایت بعید مینماید، (از لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی)
لغت نامه دهخدا
یا روبین، نام پسر بزرگ یعقوب است از ’لیا’ دختر بزرگتر لیان که خال یعقوب بود، در مجمل التواریخ و القصص آمده: روبیل و شمعون و یهودا و لاوی و ریالون و لسحر از لیا زادند - انتهی، و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 (فهرست) و ’روبین’ شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
زنبیل. ژنده پیل. جوالیقی در المعرب گوید: ملک سجستان است. فرزدق گوید: و تراجع الطرداء اذو ثقوا بالامن من رتبیل و الشحر (الشحر ساحل مهره بالیمن و رتبیل ملک سجستان). (المعرب جوالیقی چ مصر ص 163). در المعرب جوالیقی چ مصر این کلمه را در باب الراء بین ’راوند’ و ’رمکه’ آورده است، پس راهی برای زنده پیل و ژنده پیل خواندن این کلمه نمی ماند. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به زنبیل و تاریخ سیستان ص 91 و 271 شود
لغت نامه دهخدا
(رِبْ بی)
برادر جمال اسدی است، آن دو را آثاری است در جنگ قادسیه. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
دزد خبیث که تنها در پی دزدی باشد و بی سپر جنگ نماید. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
حیز و مخنث. (غیاث) (جهانگیری). مخنث. (شرفنامۀ منیری). حیز و پشت پایی. (برهان) (رشیدی). مؤلف انجمن آرای ناصری نوشته است: مخنث و هیز، و این بیت خاقانی را سند آورده:
ازین مشتی سماعیلی ّ ایام
وزین جوقی سرآبیلی ّ برزن.
مرا در لغت سرآبیلی تأمل است و تصحیف، گمان می برم سماعیلی ایام بمعنی ملاحدۀ معروف به اسماعیلی مناسب است و سرائیلی بمعنی یهود مناسب است، چه اصل آنها بنی اسرائیل بوده بر در کوچه ها گردند و برای معاملات خسیسه فریاد زنند و سنگ اطفال خورند، و سماعیلی و سرائیلی با یکدیگر مناسب ترند، معنی سرائیل را نمیدانم و به یای موحده بمعنی هیز دیده نگردید. (انجمن آرای ناصری) ، پسربچه. (شرفنامۀ منیری)
لغت نامه دهخدا