نام یکی از اذواء حمیرپس از زهیر الصوار و پیش از ذوانس. رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 154 شش سطر به آخر مانده شود. و دربعض متون آمده است: نام یکی از اجداد حرث الرایش تبع است و او ذویقدم بن الصواربن عبد شمس بن وائل است
نام یکی از اذواء حمیرپس از زهیر الصوار و پیش از ذوانس. رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 154 شش سطر به آخر مانده شود. و دربعض متون آمده است: نام یکی از اجداد حرث الرایش تبع است و او ذویقدم بن الصواربن عبد شمس بن وائل است
نسبت است بذوید بن سعید بن عدی بن عثمان بن عمرو بن طابخه بن الیاس بن مضر. و از اولاد اوست عبدالله بن المعقل بن عبدنهم بن عفیف بن اسحم. و ابن الکلبی گوید: سحیم بن ربیعه بن عدی بن ثعلبه ذوید الذویدی. و محمد بن جریر طبری آرد: معقل به سال هشتم هجرت کمی قبل از فتح مکه درگذشت. و ابوالذوید بن مالک بن منبه بن عطیف المرادی و باز راوی آن محمد بن جریر طبری است از اولاد فروه بن مسک بن الحرث بن سلمه بن الحرث بن الذوید و هو الذویدی. له صحبه و روایه عن النبی صلی الله علیه و سلم. (انساب سمعانی)
نسبت است بذوید بن سعید بن عدی بن عثمان بن عمرو بن طابخه بن الیاس بن مضر. و از اولاد اوست عبدالله بن المعقل بن عبدنهم بن عفیف بن اسحم. و ابن الکلبی گوید: سحیم بن ربیعه بن عدی بن ثعلبه ذوید الذویدی. و محمد بن جریر طبری آرد: معقل به سال هشتم هجرت کمی قبل از فتح مکه درگذشت. و ابوالذوید بن مالک بن منبه بن عطیف المرادی و باز راوی آن محمد بن جریر طبری است از اولاد فروه بن مسک بن الحرث بن سلمه بن الحرث بن الذوید و هو الذویدی. له صحبه و روایه عن النبی صلی الله علیه و سلم. (انساب سمعانی)
مبتدی. کسی که تازه قدم به کاری گذاشته باشد. (آنندراج). شاگرد و تلمیذ مبتدی. نوآموز. (ناظم الاطباء) ، تازه وارد. تازه رسیده. (فرهنگ فارسی معین) ، نوبه پاآمده. نورفتار. (آنندراج). کودکی که تازه راه رفتن را آموخته باشد. (ناظم الاطباء) : به طرف کوی عشق از ناتوانی چون ز پا افتم چو طفل نوقدم برخیزم و دیگر بجا افتم. وهمی (از آنندراج)
مبتدی. کسی که تازه قدم به کاری گذاشته باشد. (آنندراج). شاگرد و تلمیذ مبتدی. نوآموز. (ناظم الاطباء) ، تازه وارد. تازه رسیده. (فرهنگ فارسی معین) ، نوبه پاآمده. نورفتار. (آنندراج). کودکی که تازه راه رفتن را آموخته باشد. (ناظم الاطباء) : به طرف کوی عشق از ناتوانی چون ز پا افتم چو طفل نوقدم برخیزم و دیگر بجا افتم. وهمی (از آنندراج)
نو گام نو رسیده نو نیاز (سالک در دساتیر نو مشق در غیاث اللغات)، تازه وارد تازه رسیده، مبتدی، آنکه تازه بسیر و سلوک داخل شده: (آن خلعه که فضل او نگارد هر نو قدمی قدش ندارد) (تحفه العراقین. قر. 46)
نو گام نو رسیده نو نیاز (سالک در دساتیر نو مشق در غیاث اللغات)، تازه وارد تازه رسیده، مبتدی، آنکه تازه بسیر و سلوک داخل شده: (آن خلعه که فضل او نگارد هر نو قدمی قدش ندارد) (تحفه العراقین. قر. 46)