جدول جو
جدول جو

معنی ذوفرقین - جستجوی لغت در جدول جو

ذوفرقین
(فَ / فِ)
نام کوهی بشمال قطن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زوفرین
تصویر زوفرین
زرفین، حلقۀ کوچک که به در یا چهارچوب در می کوبند و زنجیر یا چفت را به آن می اندازند، زفرین، زورفین، زلفین
فرهنگ فارسی عمید
(فَ قَ تَ)
دارای دو لپه. چون حب بعض گیاهان مانند نخود و لوبیا و باقلا و جز آن. دولپه
لغت نامه دهخدا
(قَ)
مبرم. ثوب المفتول الغزل طاقین
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ)
دهی است از دهستان حاجیلو بخش کبودراهنگ شهرستان همدان. محلی جلگه و سردسیر است با 510 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات، انگور، حبوبات، لبنیات، صیفی و شغل اهالی زراعت، گله داری و صنایع دستی زنان قالی بافی است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
زرفین در خانه و صندوق را گویند، (برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج)، زوفلین، (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)، آهنی که به چهارچوبۀ در کوبند و قفل در آن گذارند و عوام زلفین و زرفین بکسر گویند، (فرهنگ رشیدی)، رزه، مقابل چفت، آهنی که بر درها زنند و حلقه یا چفت در به او درافکنند و قفل برزنند، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
مثل من بود بدین اندر
مثل زوفرین و ازهر خر،
عنصری (یادداشت ایضاً)،
خوی نیکو را حصار خویش کن
وز عنایت بر درش زن زوفرین،
ناصرخسرو (از فرهنگ رشیدی)،
رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
در عقدالفرید آمده است: و من بطون حمیر: الذوون، و قد یقال لهم الاذواء ایضاً ... وذورعین، و هو شراحیل بن عمرو القایل:
فان تک حمیرغدرت و خانت
فمعذره الاله لذی رعین
(عقد الفرید جزء 3ص 319)
لغت نامه دهخدا
(رُ عَ)
حجر پدر قبیله ای است و از آن قبیله است عباس تابعی بن خلید و عقیل بن باقل و قیس بن ابی یزید و هشام بن حمید و اعقاب وی. رجوع به امتاع الاسماع ص 495 س 7 شود و صاحب نفح الطیب گوید: ذورعین، وهم ولد عمر و ابن حمیر فی بعض الاقوال. نفح الطیب ج 1 ص 193. و صاحب حلل السندسیه گوید. و اما حمیربن سبابن یشحب بن یعرب بن قحطان فمنهم من ینتسب الی ذی رعین قال ابن غالب:
و ذورعین هم ولدعمرو بن حمیر فی بعض الاقوال، و قیل هو من ولد سهل بن عمرو بن قیس بن معاویه بن جشم بن عبد شمس بن وائل بن الغوث بن قطن بن عریب بن زهیر بن ایمن بن الهمیسعبن حمیر. قال:و منهم ابوعبدالله الحناط الاعمی الشاعر. قال الحازمی فی کتاب النسب واسم ذی رعین عریم بن زید بن سهل و وصل النسب ص 297 و 298 جزء 1
نام مهتری از حمیر بروزگار عمرو بن تبع. رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 165 شود. و در منتهی الارب آمده است. لقب یکی از پادشاهان حمیر، صاحب قلعۀ حمیر. (از منتهی الارب). و او پدر حیس بانی شهر حیس است
لغت نامه دهخدا
(وَ)
دهی است از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ذوفلقتین
تصویر ذوفلقتین
دارای دو حبه دولپه گیاهان دو لپه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متفرقین
تصویر متفرقین
جمع متفرق در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
حلقه ای باشد که بر چار چوب در و صندوق نصب کنند و چفت یا زنجیر را بدان اندازند، زلف معشوق. توضیح: بعضی این کلمه را زلفین بصیغه تثتیه خوانند ولی باید دانست که اولا زلف در عربی قدیم نیامده و معربست و ثانیا استعمال دوزلفین و زلفینکان از طرف گویندگان رفع شبه میکند. مع هذا گاهی به صیغه تثنیه هم بر خلاف اصل استعمال شده
فرهنگ لغت هوشیار