جدول جو
جدول جو

معنی ذوفایش - جستجوی لغت در جدول جو

ذوفایش
(یِ)
یزید. مکنی به ابی سلامه ازبنویحصب. یکی از اذواء یمن. و این همان ابو سلامه است که اعشی در قصائد خویش او را میستاید. (المرصع)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وفاکیش
تصویر وفاکیش
آنکه همواره شرایط وفا را به جا می آورد، وفادار، باوفا
فرهنگ فارسی عمید
(رَ یِ)
رواج فروش اسباب و متاعهای باقیمت که بسهولت فروخته شوند. (ناظم الاطباء). روایی و سهولت در فروش امتعه و اثاث پرقیمت. (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
از جملۀ شعرای سلطان مغفور (سلطان یعقوب خان) است و شخصی صاحب مروت و وفاست. این مطلع از اوست:
جامۀ ماتمیان خلعت نوروز من است
مایۀ بزم و طرب بخت بدآموز من است.
(از مجالس النفایس ص 301)
حسین. مؤلف لغت نامه ای به فارسی است
لغت نامه دهخدا
جمل ٌ ذوراش، شتر بسیار موی
لغت نامه دهخدا
خداوند رای: و او ’جمیل بن معمر’ مردی بود عاقل و ذورای و حافظ، (تفسیر ابوالفتوح رازی ص 295)
لغت نامه دهخدا
(ذَ یِ)
ذوائب. جمع واژۀ ذوابه. گیسوها. مویهای پیش سر. علاقه ها، بلندترین و بهترین چیزها
لغت نامه دهخدا
حصاری است از اعمال ذمار به یمن
لغت نامه دهخدا
مرگ، هلاک، زهر هلاهل و کشنده، سم مهلک، ذأفان
لغت نامه دهخدا
موضعی است در شعر شمّاخ:
فأیقنت أن ذاهاش منیتها،
و زهیر گوید:
عفا من آل فاطمه الجواء
فیمن فالقوادم فالحاء
فذوهاش فمیث عریتنات
عفتها الریح بعدک و السماء
روشنایی، و آن شهری میباشد که به شمال شکیم در مرز و بوم افرائیم واقع است، (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
وادیی در خاک یمن. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
حمیری. یکی از تبابعه است
لغت نامه دهخدا
به یونانی شکوفۀ حماحم است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(اَ یِ)
افزایش. (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (برهان). یعنی زیاده شدن. (برهان). رجوع به افزایش شود
لغت نامه دهخدا
صاحب رای خداوند تدبیر: و او (جمیل بن معمر) مردی بود عاقل و ذورای و حافظ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وفاکیش
تصویر وفاکیش
توز کیش توختار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذوایب
تصویر ذوایب
جمع ذوابه. پیشانیها، روییدنگاههای موی بر پیشانی، گیسوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذوایب
تصویر ذوایب
((ذَ یِ))
جمع ذؤابه، پیشانی ها، روییدنگاه های موی بر پیشانی، گیسوان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روایش
تصویر روایش
توجیه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ژرفایش
تصویر ژرفایش
تعمیق
فرهنگ واژه فارسی سره
مزرعه ای در شمال بالا جاده ی کردکوی که دارای تپه ی تاریخی
فرهنگ گویش مازندرانی