جدول جو
جدول جو

معنی ذوظلین - جستجوی لغت در جدول جو

ذوظلین
دارای دو سایه، آنست که سایه مستوی مقیاس در بعضی ایام به سمت شمال ور در برخی دیگر به سمت جنوب باشد مقابل ذوظلل
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ذو ظلین
تصویر ذو ظلین
دو سایه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذوالید
تصویر ذوالید
چیره دارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذوالمن
تصویر ذوالمن
صاحب عطا و بخشش
فرهنگ لغت هوشیار
حلقه ای باشد که بر چار چوب در و صندوق نصب کنند و چفت یا زنجیر را بدان اندازند، زلف معشوق. توضیح: بعضی این کلمه را زلفین بصیغه تثتیه خوانند ولی باید دانست که اولا زلف در عربی قدیم نیامده و معربست و ثانیا استعمال دوزلفین و زلفینکان از طرف گویندگان رفع شبه میکند. مع هذا گاهی به صیغه تثنیه هم بر خلاف اصل استعمال شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذوالمن
تصویر ذوالمن
صاحب عطا و بخشش، یکی از صفات خدای تعالی
فرهنگ فارسی عمید
جمع موکل، گماشتگان داد گزاران نگهبانان، جمع موکل، پیونداران کار سپارندگان جمع موکل در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع موول، چم یابندگان گزارندگان، جمع موول در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذوالمن
تصویر ذوالمن
((~. مَ ن ْ یا نُ))
از صفات خداوند به معنی دارنده نعمت ها، ذوالمنن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذوالید
تصویر ذوالید
متصرف، کسی که مالی را در تصرف دارد اعم از آنکه مالک واقعی آن باشد یا نه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اولین
تصویر اولین
نخستین، آغازین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دولین
تصویر دولین
فرانسوی سنگچال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذولان
تصویر ذولان
شغال، گرگ
فرهنگ لغت هوشیار
دارای سمهای شکافته، جانورانب که دارای سمهای شکافته هشتند بعبارت دیگر زوج سمانی را گویند که دارای دو سم هستند مانند گاو و گوسفند و بزو آهو و گوزن سم شکافتکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اولین
تصویر اولین
نخستین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غولین
تصویر غولین
کوزۀ دودسته، سبوی دهان گشاد
فرهنگ فارسی عمید
سبوی سرگشاده کوزه دهن فراخ، چشم جاحظ چشمی که از حدقه آن بیرون آمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لولین
تصویر لولین
آفتابه گلی ابریق. یا لولهنگ اش آب میگیرد (برمیدارد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اولین
تصویر اولین
((اَ وَّ))
نخستین، پیشین، مقابل آخرین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غولین
تصویر غولین
((لِ))
کوزه دهن گشاد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اولین
تصویر اولین
نخستین، اولین، نخستین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ولین
تصویر ولین
قوباء
فرهنگ لغت هوشیار