جدول جو
جدول جو

معنی ذوذوابه - جستجوی لغت در جدول جو

ذوذوابه
گیسودار، در علم نجوم دنباله دار (ستاره)
تصویری از ذوذوابه
تصویر ذوذوابه
فرهنگ فارسی عمید
ذوذوابه
(ذُ بَ)
ذوذنابه. دنباله دار. ذوذنب. گیسوور. ستارۀ گیسودار، قدما او را از ثوانی نجوم شمرده و می گفتند بخاری است متصاعد از زمین که چون بکرۀ نار رسد بسوزد. یک سوی آن غلیظ و دیگر سوی تنک یعنی رقیق بود و سوی رقیق را ذوابه و سوی غلیظ را ذنب می نامیدند. و صاحب غیاث گوید. ستاره ای است منحوس که بشکل جاروب گاهگاهی بر می آید. مگر تحقیق این است که اگر بوقت طلوع شعاع او بطرف مغرب باشد، ذوذوابه خواندنش مستحسن بل انسب است و اگر شعاع آن بهنگام طلوعش به سوی مشرق باشد ذوذنابه گفتنش اولی است. و در نسخۀ میرزا ابراهیم آمده است آب آتشی است دراز دنباله نحوست دارد و بقول منجمان فارسی 12 نوع است خاصیت بعضی مقاتله و خاصیت بعضی افتادن زلازل و خاصیت بعضی قحط و هم چنین هر کدام بر اثری ناشایست است و نزد منجمان هند 80 نوع است همه بداثر. (میرزا ابراهیم)
لغت نامه دهخدا
ذوذوابه
ستاره دنباله دار ستاره دمدار: (در خلال این احوال این احوال ستاره ای در برج قوس مرئی شد) توضیح ذوذوابه را یکی از سبعه منحوسه میدانستند
تصویری از ذوذوابه
تصویر ذوذوابه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ذوابه
تصویر ذوابه
ناصیه، موی بالای پیشانی، موی پیش سر، بلند و بالا از هر چیز
فرهنگ فارسی عمید
(قَ بَ)
نزدیک. خویش. کس. ذوقرابت. ج، ذوی القرابه. ذوی القرابات
لغت نامه دهخدا
(ذُ ءِ)
گیسووران. دنباله داران. جمع واژۀ ذوذوابه. رجوع به ذوذوابه شود
لغت نامه دهخدا
(اِذْ بَ)
اذواب، مرد بسیار رنجاننده. بسیار ایذارساننده. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(ذُ بَ)
ناصیه یا منبت موی بر ناصیه. پیشانی یا رستنگاه موی بر پیشانی، موی بالای پیشانی اسب، گیسو. (دهار). یک لاغ گیسو. گیسوی بافته شده. ضفیره. عقیصه، علاقۀ دستۀ شمشیر. منگوله. ریشه، علاقۀ شمشیر، پارۀ پوست آویزان از مؤخر پالان و کفش و جز آن، شریف و اعلای هر چیزی: یقال ذوابهالعزّ و الشرف. و یقال هؤلاء ذوابه قومهم،ای اشرافهم، ارجمندی. (منتهی الارب).
- ذوابهالنعل، گیسوی کفش.
- ذو ذوابه، ستارۀ دنباله دار. ج، ذوائب
لغت نامه دهخدا
تصویری از ذو ذوابه
تصویر ذو ذوابه
گیسو دار دنباله دار از ستارگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اذوابه
تصویر اذوابه
سرشیر
فرهنگ لغت هوشیار
پیشانی، رستنگاه موی، گیسو، دستگیره شمشیر، گیس از چهره های سپهری، بالا -7 بالا نشینی
فرهنگ لغت هوشیار