جدول جو
جدول جو

معنی ذواللسانین - جستجوی لغت در جدول جو

ذواللسانین
آنکه دو زبان بداند، کسی که دو زبان فارسی و عربی را خوب بداند و به هر دو زبان شعر بگوید و چیز بنویسد
تصویری از ذواللسانین
تصویر ذواللسانین
فرهنگ فارسی عمید
ذواللسانین
(ذُلْ لِ نَ)
آنکه فارسی و عربی داند و نویسد و به هر دو زبان نیکو ترسل و نیکو شعر باشد
لغت نامه دهخدا
ذواللسانین
(ذُلْ لِ نَ)
ادیب نطنزی ابوعبدالله حسین بن ابراهیم (یا) محمد نطنزی ملقب بذواللسانین. او راست: کتاب دستور اللغه و خلاص. لغت مترجم عربی بفارسی و این قصیده در توصیف اصفهان از او در ترجمه محاسن اصفهان نقل شده است:
حوت اصفهان خصالاً عجابا
بها کل من یشتهیه استجابا
هواء منیراً وماءً نمیراً
و خیراً کثیراً و دوراً رحابا
و تربا زکیاً و نبتاً رویاً
و روضاً طریاً یناغی السحابا
و فاکهه لاتری مثلها
نسیماً و لوناً و طعماً عجابا
تفید الاعلاء برء کما
یفید الربیع الریاض الشبابا
و زاد محاسنها زنرود
میاهاً کطعم الحیات عذابا
تقدّرها و الحصی تحتها
لجیناً فویق الّلاّلی مذابا
و کالرقش حایره فی مضیق
اذا اضطرب الموج فیه اضطرابا
و کالسابغات اذا ماجرت
علیه الصبا فکسته الحبابا
و فیها فصول الزمان اعتدلن
فلا فصل الا و ما فیه طابا
فلا البرد یرذی و لا البحر یوذی
و لا الریح یقذی و تذری ترابا
تری ابن ثلث بها یستفید
حدیث الرسول و یتلوالکتابا
و من فوقه حافظاً کاتبا
ادیباً نجیباًیباری النجابا
و قوماً سراهً رحاب البنان
عراب اللسان و ماهم عرابا
بدوا لمآثر رأیاً مصیباً
بحور المکارم مالاًمصابا
فاطیب بها سادهً قادهً
و اطیب بهم بلداًمستطابا
و لست تری مثلها فی البلا -
د و لا مثلهم فی البرایا صحابا.
(از ترجمه محاسن اصفهان ص 127).
و رجوع به ذوالبیانین شود
لغت نامه دهخدا
ذواللسانین
((~. لِ نَ))
کسی که به دو زبان سخن گوید و نویسد
تصویری از ذواللسانین
تصویر ذواللسانین
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(ذُلْ بَ نَ)
لقب بدیع الزمان حسین بن ابراهیم نطنزی. معروف به ادیب نطنزی. و کنیت اوابوعبدالله است. او شاعر و ادیبی نیکوسخن است در دو زبان فارسی و عربی و او راست کتاب الخلاص، لغت مترجم عربی بفارسی و دستوراللغه هم در لغت مترجم عربی بفارسی. و وفات او را بسال 499 گفته اند. و صاحب تاج العروس، بجای ذوالبیانین ذواللسانین آورده است. لکن ظاهراًذوالبیانین صحیح است چه در دیباچۀ نسخه ای از دستوراللغه که اینک در تصرف مؤلف است مورخ به (یوم الأثنین رابع و عشرین شعبان سنه اثنین و تسعین و خمس مأئهفی مدینه حلب (7 درجهالکس ذ) حسین بن یوسف بن علی القراداشی الخوارزمی. القراداش بین قم کنت و بین زنکج وبین مذکمینک.) ذوالبیانین آمده است. و عبارت تاج العروس این است: و منها، ای من نطنز، ابوعبدالله الحسین بن ابراهیم، یلقب ذواللسانین لحسن نظمه و نثره بالعربیه و العجمیه. سمع اصحاب ابی الشیخ ابی عبدالله محمد بن جعفر و عنه حفیده ابوالفتح محمد بن علی بن الحسین النطنزیان الأدیبان مات ابوالفتح سنه 497 و له ترجمه واسعه فی ذیل البنداری علی تاریخ الخطیب. و اگر سنۀ وفات ابوالفتح 497 باشد وفات حسین بن ابراهیم در 499 یعنی دو سال پس از مرگ حفید ادیب خود، بعید مینماید و من گمان میکنم صاحب تاج این ترجمه را از سمعانی گرفته و در دو جا به غلط نقل کرده است یکی ذوالبیانین را که ذواللسانین گفته و دیگری در سال وفات ابوالفتح. چه این سال ظاهراً سال وفات خود ادیب نطنزی است. سمعانی در کتاب الانساب گوید: این لفظ لقب ادیب ابی عبدالله حسین بن ابراهیم النطنزی اصبهانی است. به علت فصاحت و بیان او در نظم و نثر به عربی و فارسی. و او را تصانیفی نیکوست در لغت. و از اصحاب شیخ ابی عبدالله محمد بن جعفر سماع دارد و حفید او ابوالفتح بن محمد بن علی النطنزی به مرو مرا از او روایت کرد و همچنین ابوالعباس احمد بن محمدالمؤذن به اصفهان و نیز غیر این دو و به سال چهارصد و نود و اند در اصفهان درگذشت - انتهی
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ یَ رَ)
بودن کوکب است در خانه چهارم که مطرح شعاع هر دو تربیع آن در تحت الارض باشد. و رجوع به ذوالیمینین شود
لغت نامه دهخدا
(لِ نَ)
رجوع بذواللسانین شود
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ لِ نَ)
موله بن کشیف. صحابی است. و این لقب را بعلت فصاحت بیان او به وی داده اند. در المرصع ابن الاثیرآمده است: لقب مولابن کشن که مولای ضحاک بن سفیان بود این لقب را برای صباحت منظر به وی داده اند گویند صد سال در عهد اسلام بزیسته و به حضرت رسول بیعت کرده است. و سمعانی آرد: ذواللسانین، لقب موله بن کسف (کذا) میباشد و برای فصاحت و بلاغت او را این لقب داده اند
لغت نامه دهخدا
دو زبانه کسی که به دو زبان سخن گوید و نویسد داننده دو زبان، کسی که بزبانهای فارسی و عربی سخن گوید چیز نویسد
فرهنگ لغت هوشیار