جدول جو
جدول جو

معنی ذواللبد - جستجوی لغت در جدول جو

ذواللبد
(ذُلْ لُ بَ / ذُلْ لِ بَ)
اسد. شیر. (المرصع)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ذوالید
تصویر ذوالید
متصرف، کسی که مالی را در تصرف دارد اعم از آنکه مالک واقعی آن باشد یا نه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذوالمجد
تصویر ذوالمجد
صاحب مجد، دارای بزرگی و بزرگواری
فرهنگ فارسی عمید
(ذُلْ لِ مَ)
لقب ذوالرأس. جریر بن عطیه، در حداثت سن او
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ یَ)
متصرف. (فقه) آنکه بالفعل شی ٔ متنازع فیه را در دست و حیازت خویش دارد اعم از آنکه مالک واقعی باشد یا نه
لغت نامه دهخدا
شقی است بر کوهی نزدیکی مدینه، یستخرج من ارضه الشب. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ اَ سَ)
نامی از نامهای مردان عرب است
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ بُ لَ)
موضعی است به نزدیکی مدینه به وادیئی که به ینبع منتهی میشود و هی قریه آل علی بن ابیطالب
لغت نامه دهخدا
(ذُتْ تو)
نام موضعی است و تود میوۀ توت و درخت توت است
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ حُ بُ)
حبک جمع حبیکه است و حبیکه به معنی راه در ریگ توده و شکن آب و نورد زره و جعد موی باشد. و آن را صفت آسمان آرند. رجوع به ذات الحبک شود. و مولوی علیه الرحمه صفت شب آورده است:
چشم تیز و گوش باز و تن سبک
از شب همچون نهنگ ذوالحبک.
و رجوع به ذات الحبک شود
لغت نامه دهخدا
(ذُسْسَ بَ)
لقب پسر حدقه بن بطر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ کَ)
شاعری است و در معجم البلدان یاقوت ذیل (ضریحه) آرد: موضعی است در شعر عمرو ذی الکلب الهذلی:
فلست لحاصن ان لم ترونی
ببطن ضریحه ذات النجال
لقب عمرو بن عجلان، لقب عمرو بن معاویه
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ لُمْمَ)
نام یکی از اسپان رسول صلوات الله علیه
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ لِمْ مَ)
نام اسپ عکاشه بن محصن است
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ لِ)
لقب بسام بن قیس بن مسعود شیبانی است. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ لَ)
موضعی است بدیار هذیل. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ مَ)
صاحب مجد. در عیون الانباء ابن اصیبعه ذیل شرح حال ابن البغونش آمده است: ثم انصرف الی طلیطله و اتصل بها بامیرها الظافر اسماعیل بن عبدالرحمن بن اسماعیل بن عامر بن مطرف بن ذی النون و حظی عنده و کان احد مدبری دولته قال و لقیته انا فیها بعد ذلک فی صدر دوله مأمون ذی المجدین بن یحیی بن الظافر اسماعیل بن ذوالنون و قد ترک قراءه العلوم و اقبل علی قراءه القرآن. (ص 48). و در ص 50 ذیل شرح حال ابن الخیاط آمده است: ثم مال الی احکام النجوم و برع فیها و اشتهر بعلمها و خدم بها سلیمان بن حکم بن الناصر لدین الله فی زمن الفتنه و غیره من الامراء و آخر من خدم بذلک الامیر المأمون یحیی بن اسماعیل بن ذی النون و کان مع ذلک معتنیاً بصناعه الطب..
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ قَ)
نام شهری به نزدیکی عسفان و آن را خیف ذی القبر نیز نامند. از آنروی که قبر احمد بن الرضا بدانجاست. (المرصع). و یاقوت گوید: خیف ذی القبر، همان خیف سلام است
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ قُبْ بَ)
لقب حنظله بن ثعلبه از آن روی که در دشت ذی قار قبه ای برآورده بود
لغت نامه دهخدا
نام بتی از بنوعبدالقیس در مشفر و مشفر حصاری است به بحرین
لغت نامه دهخدا
(لِ بَ)
موضعی است به بلاد هذیل
لغت نامه دهخدا
تصویری از ذو اللبد
تصویر ذو اللبد
شیر اسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذوالید
تصویر ذوالید
چیره دارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذوالسبع
تصویر ذوالسبع
آنست که در هفت نغمه افتد و بعبارت دیگر فاصله یک هفتم درست است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذوالمجد
تصویر ذوالمجد
دارای بزرگی و بزرگواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذوالمجد
تصویر ذوالمجد
((~. مَ))
دارنده مجد و بزرگی
فرهنگ فارسی معین