جدول جو
جدول جو

معنی ذوالمجد

ذوالمجد
(ذُلْ مَ)
صاحب مجد. در عیون الانباء ابن اصیبعه ذیل شرح حال ابن البغونش آمده است: ثم انصرف الی طلیطله و اتصل بها بامیرها الظافر اسماعیل بن عبدالرحمن بن اسماعیل بن عامر بن مطرف بن ذی النون و حظی عنده و کان احد مدبری دولته قال و لقیته انا فیها بعد ذلک فی صدر دوله مأمون ذی المجدین بن یحیی بن الظافر اسماعیل بن ذوالنون و قد ترک قراءه العلوم و اقبل علی قراءه القرآن. (ص 48). و در ص 50 ذیل شرح حال ابن الخیاط آمده است: ثم مال الی احکام النجوم و برع فیها و اشتهر بعلمها و خدم بها سلیمان بن حکم بن الناصر لدین الله فی زمن الفتنه و غیره من الامراء و آخر من خدم بذلک الامیر المأمون یحیی بن اسماعیل بن ذی النون و کان مع ذلک معتنیاً بصناعه الطب..
لغت نامه دهخدا