جدول جو
جدول جو

معنی ذوالقراحی - جستجوی لغت در جدول جو

ذوالقراحی
(ذُلْ قَ حا)
نام موضعی بوادی قری
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ذوالقربی
تصویر ذوالقربی
صاحب نزدیکی و خویشی، خویشاوند، خویش
فرهنگ فارسی عمید
(ذُلْ قَ حا)
موضعی است بوادی القری. (معجم البلدان یاقوت)
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ قَ)
شعر که بیش از دو قافیه دارد
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ قَ بَ)
کس. خویش. نزدیک. ج، ذوی القرابه. ذوی القرابات، کسان. خویشان. نزدیکان
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ قُ)
لقب امرء القیس بن حجر بن حارث کندی. شاعر معروف عرب است و وجه این تلقب شعر اوست که گوید:
فبدلت قرحاً دامیا بعد صحه
فیالک من نعمی تبدلن ابؤسا.
نیز گویندآنگاه که بخونخواهی پدر از بنی اسد از هر قبیله و قومی استمداد کرد از جمله بپیش قیصر روم شد و قیصر مسئول وی اجابت کرد و لشکری به وی داد لکن یکی از اعادی او نزد قیصر بتضریب او پرداخت و قیصر را از طغیان و عصیان امرؤالقیس تخویف کرد و او پیراهنی مسموم با رسولی به امروءالقیس فرستاد و وی آن پیراهن در بر کرد و جسد او ازآن ریش گشت و بمرد
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ قُ با)
خداوند نزدیکی رحم. خویش. خویشاوند. ج، ذوی القربی
لغت نامه دهخدا
(ذُرْ را حَ)
لقب شمشیر مختار بن ابی عبید
لغت نامه دهخدا
(ذُرْ رَءْیْ)
لقب عباس بن عبدالمطلب عم ّ رسول اکرم صلوات الله علیه. از آنروی که آراءاو در امر قوم بیشتر صائب بوده است. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ قَ)
لقب کعب بن خفاجه که بر تن اثر خستگی کاردی داشت. (منتهی الارب) (المرصع). و قیل معویهابن الکلبی. (از حاشیۀ المرصع خطی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ذوالقوافی
تصویر ذوالقوافی
چند پساوندی شعری که بیش از دو قافیه دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذوالقرابه
تصویر ذوالقرابه
خویشاوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذوالقربی
تصویر ذوالقربی
خویشاوند خویش نزدیک خویش خویشاوند، جمع ذوی القربی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذوالقوافی
تصویر ذوالقوافی
((~. قَ))
شعری که بیش از دو قافیه داشته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذوالقربی
تصویر ذوالقربی
((~. قُ با))
خویش، خویشاوند، جمع ذوی القربی
فرهنگ فارسی معین