جدول جو
جدول جو

معنی ذوالذئب - جستجوی لغت در جدول جو

ذوالذئب
(ذُذْ ذِءْبْ)
گرسنگی. جوع
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ذوائب
تصویر ذوائب
ناصیه، موی پیش سر
فرهنگ فارسی عمید
(ذُذْ ذِءْ بَ)
نام موضعی است و نابغۀجعدی گوید: انا مت بذی الذئبین فی الصیف جؤذراً
لغت نامه دهخدا
(خِرْوُذْ ذِ)
سرگین گرگ است و گویند در دوم معده را نیکو بود و خواب آرد و بول براند و آب گردش را نفع دهد و زود هضم شود و تشنگی بنشاند و قطع سیلان منی کند و شهوت جماع را زیان داردو مصلحش بودنۀ باغی است. (از تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ قُ)
موضعی است به عقیق. و آنرا قطب بی اضافۀ ذو نیز نامند
لغت نامه دهخدا
(ذُنْ نُ)
ذات النصب. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ کَ)
شاعری است و در معجم البلدان یاقوت ذیل (ضریحه) آرد: موضعی است در شعر عمرو ذی الکلب الهذلی:
فلست لحاصن ان لم ترونی
ببطن ضریحه ذات النجال
لقب عمرو بن عجلان، لقب عمرو بن معاویه
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ کَ)
لقب نعمان بن عمیر بن ثعلبه بن سعد الاسعد. و کان شریفا. ذکره الحاربی. (از حاشیۀ المرصع خطی) ، لقب نعیم بن سوید بن خالد بن عباد بن عمیر بن ثعلبه و هو نعمان و کان شریفاً. ذکره ابن الکلبی. (از المرصع خطی)
لغت نامه دهخدا
(ذُذْ ذِ)
ذکّیر. آنکه ذاکرۀ قوی دارد، شریف. رفیع. بلندمرتبت: و القرآن ذی الذکر. الاّیه (قرآن 1/38) ، ای ذوالعظمه و الشّرف
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ خِ رَ)
نام جایگاهی به سرّ من رآی
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ جَ)
مبتلی به بیماری ذات الجنب
لغت نامه دهخدا
شقی است بر کوهی نزدیکی مدینه، یستخرج من ارضه الشب. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(ذَ ءِ)
جمع واژۀ ذؤآبه. ناصیه یا منبت موی برناصیه. گیسوها و موهای پیش سر. گیسوان:
معنبر ذوائب معقد عقایص
مسلسل غدائر سجنجل ترائب.
حسن متکلم.
، آن قسمت ها از نعل که بزمین ساید: بای ّمکان لم اجرّ ذؤآبتی، برترین و بالاترین و بهترین قسمت چیزی: ذوائب الجبل: و ناره ساطعهالذوائب. و من الذنائب لا من الذوائب، پاره های پوست آویخته از پالان، شریفتر و ارجمندتر جزو و عضو چیزی: هم ذوائب قومهم و هم ذوائب العزّ و الش-رف.
- ذوائب برنیس یا ذوائب برنیک، صورتی از صور فلکی نیم کرۀ شمالی میان صورت اسد و العواء و آن دارای 9 کوکب مزدوج (مثنی) و یک کوکب مثلث است
لغت نامه دهخدا
تصویری از ذوائب
تصویر ذوائب
جمع ذوابه. پیشانیها، روییدنگاههای موی بر پیشانی، گیسوان
فرهنگ لغت هوشیار