جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ذوائب

ذوائب

ذوائب
جمع ذوابه. پیشانیها، روییدنگاههای موی بر پیشانی، گیسوان
ذوائب
فرهنگ لغت هوشیار

ذوائب

ذوائب
جَمعِ واژۀ ذؤآبه. ناصیه یا منبت موی برناصیه. گیسوها و موهای پیش سر. گیسوان:
معنبر ذوائب معقد عقایص
مسلسل غدائر سجنجل ترائب.
حسن متکلم.
، آن قسمت ها از نعل که بزمین ساید: بای ّمکان لم اجرّ ذُؤآبتی، برترین و بالاترین و بهترین قسمت چیزی: ذوائب الجبل: و ناره ساطعهالذوائب. و من الذنائب لا من الذوائب، پاره های پوست آویخته از پالان، شریفتر و ارجمندتر جزو و عضو چیزی: هم ذَوائب قومهم و هم ذوائب العزّ و الش-رف.
- ذوائب بِرنیس یا ذوائب برنیک، صورتی از صور فلکی نیم کرۀ شمالی میان صورت اسد و العواء و آن دارای 9 کوکب مزدوج (مثنی) و یک کوکب مثلث است
لغت نامه دهخدا

ذوایب

ذوایب
جمع ذوابه. پیشانیها، روییدنگاههای موی بر پیشانی، گیسوان
ذوایب
فرهنگ لغت هوشیار

ذوایب

ذوایب
جمع ذؤابه، پیشانی ها، روییدنگاه های موی بر پیشانی، گیسوان
ذوایب
فرهنگ فارسی معین

توائب

توائب
جَمعِ واژۀ تائب. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تائب شود
لغت نامه دهخدا