جدول جو
جدول جو

معنی ذنوبات - جستجوی لغت در جدول جو

ذنوبات
(ذُ)
جمع واژۀ ذنوب. جج ذنب
لغت نامه دهخدا
ذنوبات
جمع ذنوب، گناهان
تصویری از ذنوبات
تصویر ذنوبات
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مثوبات
تصویر مثوبات
جمع واژۀ مثوبت، پاداش، جزا، جزای عمل خیر
فرهنگ فارسی عمید
(رُ)
جمع واژۀ رطوبت. (فرهنگ فارسی معین) (یادداشت مؤلف).
- رطوبات بدن، و آن بر دو قسم است: اول اخلاط، که آن اخلاط پسندیده است. و دومی خود بر دو قسم است: فضول و آن اخلاط مذموم است. و غیر فضول... (از کشاف اصطلاحات الفنون). رجوع به همان مأخذ شود.
- رطوبات عین، یکی رطوبت زجاجیه است و آن رطوبتی است صاف و غلیظالقوام و سفیدرنگ که اندکی به سرخی مایل باشد مانند شیشۀ گداخته واز این رو زجاجیه نامیده شده. دیگر رطوبت جلیدیه است و آن رطوبتی است میانه از رطوبات چشم و بواسطۀ جمود و صفایی که دارد جلیدیه اش نامیده اند. دیگر رطوبت بیضیه که برنگ سپیدۀ تخم مرغ ماننده است و همچنین از حیث قوام و به همین ملاحظه به بیضیه موسوم شده است. (از کشاف اصطلاحات الفنون).
- رطوبات غریزیه، عبارت است از جسمی رطب و سیال که نسبت آن به حرارت غریزیه مانند نسبت روغن باشد به چراغ. (از کشاف اصطلاحات الفنون).
- رطوبات فضلیه، عبارت است از رطوبتی که با باقی عناصر امتزاج تامی پیدا نکند. این رطوبت نسبت به اجزای غذایی یا دوایی غریب و زاید و خارج از آن است و هر چند که داخل جسم است ولی این رطوبت مکتسبه از آب است وطبیعی و مستقر در مزاج نیست و بدین لحاظ است که زنجبیل را به یبوست و خشکی نسبت دهند. یکی از افاضل گفته است: هر زمان بگویند در فلان میوه یا سبزی و حبوب رطوبت فضلیه است مراد آن باشد که پاره ای از رطوبتی راکه برای تغذیه جذب کرده است هنوز پخته نشده است. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
دراز گردیدن.
لغت نامه دهخدا
(حُ)
جمع واژۀ حبوب
لغت نامه دهخدا
(ذَ)
جمع واژۀ ذرور. داروهای خشک سودۀ پراکندنی بر قروح و جراحات و چشم
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
جمع واژۀ ذاهبه:
رکبت مطیهً من قبل زید
علاهافی السنین الذاهبات.
ابوالحسن محمد بن عمر الانباری (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 192)
لغت نامه دهخدا
(عِنْ وَ)
جایگاهی است در شعر أعشی. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عَ کَ)
عنکبوت و تننده. (ناظم الاطباء). رجوع به عنکبوت شود
لغت نامه دهخدا
(عُ)
جمع واژۀ عقوبه. (اقرب الموارد). رجوع به عقوبه و عقوبت شود
لغت نامه دهخدا
(مَنْ وی یا)
جمع واژۀ منویه. قصدها. نیتها. نیت شده ها. مقاصد. رجوع به منوی و منویه و نیت شود
لغت نامه دهخدا
(صَ)
جمع واژۀ صبوب
لغت نامه دهخدا
(ذُ نَ)
دانه ای است که در میان مزرعۀ گندم روید و با گندم مخلوط شود و باید گندم را از آن پاک سازند
لغت نامه دهخدا
(نُ)
زمینی است درشت بلند در شربه نزدیک تیمن. (منتهی الارب). حزم من الشربهقرب تیمن و هی هضبه من دیار فزاره. (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(صُ)
جمع واژۀ صعوبه است. رجوع بدان لغت شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
عوضهای نیکی و جزای نیکی و این کلمه جمع مثوبه است... (غیاث) (آنندراج). جمع واژۀ مثوبه. اجور. مزدها. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : اگر در معالجت ایشان برای حسبت سعی پیوسته آید... اندازۀ خیرات و مثوبات آن که تواند شناخت. (کلیله و دمنه). اگر ازبرای حسبت این کوشش پیوسته آید برکات و مثوبات آن رانهایت صورت نبندد. (کلیله و دمنه). و برکات و مثوبات آن شهنشاه غازی و دیگر ملوک این خاندان را مدخر شود. (کلیله و دمنه). و آنچه او را... از اکمال مکارم اخلاق و اعمال محاسن اعراق و اقتناء ذخایر مثوبات... ملکه شده است... (المعجم چ مدرس رضوی ص 10). و رجوع به مثوبه شود
لغت نامه دهخدا
(نُ)
در تداول، آنچه از نقد وجنس که برای اماکن مشرفه فرستند، طعام فاتحۀ روح بزرگان، آنچه در راه خدا انفاق کنند و انفاق آن را بر خود واجب گردانند. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ نذور. جج نذر. رجوع به نذر شود
لغت نامه دهخدا
(مُ صَوْ وَ)
جمع واژۀ مصوبه. قوانین و مقررات و احکامی که بوسیلۀ مقام یا گروه یا مجلس و یا انجمنی مورد تأیید و تصویب قرار گرفته باشد
لغت نامه دهخدا
(ذَ نَ)
ذنبات ناس، اذناب ناس، مردم کم پایه وحواشی و خدم و سپس روندگان. اتباع ناس. سفلۀ ناس
لغت نامه دهخدا
(ذَ)
دو پشت یا دوگوشت پاره که ما بین سرین و هر دو پهلوی پشت است
لغت نامه دهخدا
(تَ نَوْ وُ)
جمع واژۀ تنوق: او را در مصاحبت خود به خوارزم آورد و انواع تنوقاتی که میان دو سلطان تواند بود به تقدیم رسانید. (جهانگشای جوینی). رجوع به تنوق و تنوق کردن شود
لغت نامه دهخدا
جمع منوی، خواست ها آهنگ ها کام ها جمع منویه (منوی) توضیح در تداول فارسی غالبابمعنی نیتها بکار رود: (منویات ملوکانه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منسوبات
تصویر منسوبات
جمع منسوبه (منسوب)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مصوبه، پذرفتگان پسندیدگان روا گشتگان جمع مصوبه (مصوب) : کلیه مصوبات مجلس شورای ملی بچاپ میرسد
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مثوبه و مثوبه، پاداش ها مزدها جمع مثوبه (مثوبت) : و آنچه او رالله از کمال مکارم اخلاق و اعمال محاسن اعراق و اقتنا ذخایر مثوبات... ملکه شده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنکبات
تصویر عنکبات
مونث عنکبوت تنند ماده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عیوبات
تصویر عیوبات
جمع عیوب، جمع الجمع عیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنوعات
تصویر تنوعات
جمع تنوع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبوبات
تصویر حبوبات
حبوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رسوبات
تصویر رسوبات
جمع رسوب، نهشت ها لردها
فرهنگ لغت هوشیار
یا رطوبت هوا مقدار آب موجود در یک سانتیمتر مکعب هوا را رطوبت مطلق آن گویند یا رطوبت نسبی عبارت است از خارج قسمت رطوبت مطلق بر مقداربخار آب سیر شده موجود در یک سانتیمتر مکعب هوا. یا رطوبت و یبوست تری و خشکی، نرمی و سفتی، رقت و غلظت، سهولت و اشکال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذرورات
تصویر ذرورات
ذرور، جمع ذرور، داروهای سوده نمک ها
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه از نقد و جنس که برای اماکن مشرفه فرستند، طعام فاتحه روح بزرگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبوبات
تصویر حبوبات
دانگیها
فرهنگ واژه فارسی سره