جدول جو
جدول جو

معنی ذلو - جستجوی لغت در جدول جو

ذلو
(تَ)
چیدن خرمای تر را. باز کردن خرمای تر
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هلو
تصویر هلو
(پسرانه)
عقاب (نگارش کردی: هه)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تلو
تصویر تلو
تلو تلو مثلاً حرکت بی اراده به چپ و راست مانند راه رفتن آدم مست، تلوتلو خوردن مثلاً به چپ و راست حرکت کردن، نامرتب راه رفتن در حالت مستی یا حالت ضعف و ناتوانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سلو
تصویر سلو
قطعۀ موسیقی که کسی تنها بخواند یا بنوازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذلول
تصویر ذلول
رام، مطیع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ولو
تصویر ولو
رها، آزاد، پاشیده، ازهم پاشیده، پراکنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هلو
تصویر هلو
میوه ای کروی شکل، گوشتی، درشت، پرآب و شیرین با پوست نازک به رنگ های زرد، سرخ و سبز و هستۀ درشت و سخت، درخت این میوه کوتاه با برگ های دراز نوک تیز و شکوفه های قرمز است و آن را با درخت شفتالو، بادام، آلو یا زردآلو پیوند می زنند، شخص زیبا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذلق
تصویر ذلق
تیز، تیز زبان، زبان آور، فصیح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذلک
تصویر ذلک
اسم اشاره برای دور، آن، این
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حلو
تصویر حلو
لذیذ، مقابل مرّ، شیرین
فرهنگ فارسی عمید
(ذَ)
رام. (مهذب الاسماء) (دهار). منقاد. نرم. مطیع. مذلّله در عمل. کارکشته. کارشکسته. (ابوالفتوح رازی). آسان. آهسته. آرام. فرهخته. (مهذب الاسماء). مقابل صعب. سرکش. تور: القران ذلول ذو وجوه فاحملوه علی احسن الوجوه، سحاب ذلول، ابر بی برق و رعد. ج، ذلل، اذلّه
لغت نامه دهخدا
(ذَ لی ی)
نیکوخوی. نرم خوی. خوار. نرم. رام. ج، ذلولیون
لغت نامه دهخدا
تصویری از دلو
تصویر دلو
سطل، ظرف آبکشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذله
تصویر ذله
خواری، گناهکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلو
تصویر بلو
آزمودن، دریافتن، آشکار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلو
تصویر سلو
فراموش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلو
تصویر پلو
برنج پخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلو
تصویر تلو
بلند، پیرو، بچه اشتر دنبال پس پی، پس رو دنبال گیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلو
تصویر خلو
خالی، تنها، منفرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلو
تصویر حلو
لذیذ، شیرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلو
تصویر چلو
غذایی که از برنج سازند و با خورشها خورند
فرهنگ لغت هوشیار
عنان اسب بیرون کردن بیرون کردن پیش، قبل، روبروی، مقابل پیشگاه پیش، قبل، روبروی، مقابل پیشگاه
فرهنگ لغت هوشیار
جانوری است از شاخه کرمها جزو رده کرمهای حلقوی از دسته ئیرودینه ها که لوله گوارش اش در طول بدن حیوان به 11 قسمت مشخص میشود زالو در قسمت سر و همچنین در انتهای بدن دارای بادکشهایی است که به وسیله آنها خود را بااشیا یا حیوانات میچسباند زالو حیوانی است آبزی که در آب رودها جوی ها و برکه ها زندگی میکند دارای گونه های مختلفی است زالو در فسمت بادکش دهانی دارای سه ردیف آرواره بشکل میباشد که به رسیله آنها پوست بدن میزبان خودرا سوراخ کرده خون وی را می مکد زلو شلوک شلکا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذهو
تصویر ذهو
خود بزرگ نمایی، گردنکشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذلول
تصویر ذلول
رام مطیع منقاد جمع اذله و ذلل. رام فرمانبردار سر به زیر
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی میوه آبدار شبیه به گوجه که پوست نازک دارد وبرنگهای سیاه و زرد نیز میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذرو
تصویر ذرو
باد دادن باد دادن گندم، پرانیدن، پریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذلت
تصویر ذلت
خواری، زبونی، مقابل عزت
فرهنگ لغت هوشیار
چیره زبان تیز زبان ذلیق. آسه راه چیره زبان تیز زبان، تیزی، زبان گویا تیز شدن: زبان سر نیزه، افکندن: سرگین، سست شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذلک
تصویر ذلک
اسم اشاره برای دور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذلول
تصویر ذلول
((ذَ))
رام، مطیع، جمع اذله و ذلل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جلو
تصویر جلو
معرض
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گلو
تصویر گلو
حلق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از علو
تصویر علو
بالندگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ذلت
تصویر ذلت
خواری، سرشکستگی
فرهنگ واژه فارسی سره