جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با حلو

حلو

حلو
نوعی از آلات خرد جولاهه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

حلو

حلو
در نکاح دادن دختر یا خواهر خود را و ستدن از کابین آنها چیزی بجهت خویش. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (از آنندراج). کسی را چیزی دادن. (تاج المصادر بیهقی) ، شیرین گردانیدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، پیرایه کردن زن را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

آلو

آلو
نوعی میوه آبدار شبیه به گوجه که پوست نازک دارد وبرنگهای سیاه و زرد نیز میباشد
فرهنگ لغت هوشیار