- ذله
- خواری، گناهکاری
معنی ذله - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع ذلیل، نرم دلان، خواران خوارشدگان، جمع ذلیل ذلیل شدگان خوار شدگان خواران،جمع ذلول نرم شوندگان نرم دن
بزله پارسی است شوخی لاغ (دار برهان قاطع: بزله) کپراس کار جامه جامه باد روزه سخن دلکش، شوخی هزل لطیفه. توضیح (بذله) در عربی بمعنی جامه باد روزه و لباس کار استعمال شده
سخن نغز و فرح آور، لطیفه، شوخی
نکوهنده
مذله در فارسی مونث مذل بنگرید به مذل مذلت در فارسی: خواری پستی مونث مذل
پست ها، خوار ها، جمع واژۀ ذلیل، رام ها، مطیع ها، جمع واژۀ ذلول
چکاد
تری، نمناکی، رطوبت، طراوت جوانی کلمه جواب، آری کلمه جواب، آری
ابزار، مایه، اندام، زین و برگ، زهار، گاهوک (تابوت) عقاب شاهین، پرنده ایست از دسته شکاریان روزانه دارای قدی متوسط و سری کشیده و منقار و پنجه های نسبه ضعیف
چشم چران، هرزه و ولگرد
کفایت ضمانت، نتیجه ای که از تعهد حاصل شود، عهد پیمان ضمان زینهار یا اهل ذمه اهل کتاب از زردشتیان جهودان و ترسایان که در سرزمین مسلمانان زندگی کنند (با شروط ذمه)، پر آب، کم آب از واژگان دو پهلو پیمان زینهار، پایندانی، پذرفتاری
اسم اشاره برای دور
چیره زبان تیز زبان ذلیق. آسه راه چیره زبان تیز زبان، تیزی، زبان گویا تیز شدن: زبان سر نیزه، افکندن: سرگین، سست شدن
خواری، زبونی، مقابل عزت
مور خرد، مورچه، هر جز غبار منتشر در هوا و جز آن
پشکل، باد گرم پژمردگی از تشنگی یا گرما
خواری، سرشکستگی
خرده، ریزه
اربعین
مطلق
سویس (غفلت)
ازیاد بردن فراموشیدن، سویسیدن
فرانسوی باز پخش، گامه (مرحله)، اسپ تازه دم
لغز، گناه، لالنگ خوراکی که مردم از خانه مردم با خوان دوست و خویش بردارند و با خود برند، سنگریزه نرم ماسه کار نیک، تا سه، تنگدمی تازی گشته از لاتین دو انگشتی از گیاهان شکوفه سپرغم گیاهی است از تیره صلیبیان که در حدود 4 گونه آن شناخته شده و در نواحی گرم آسیای غربی و شمال افریقا روید سله
دسری که به شکل لرزانک درست کنند
سبد و بمعنی گره ریسمان
چهل روزه، روز چهلم وفات کسی
ضعف، شکستگی
پاروی قایق رانی
وسیله ای که برای گرفتن حیوانات بکار میرود، دام، پایه نردبان هم گویند
بمعنی درجه ومرتبه، هر مرتبه وپایه از نردبان را گویند، راهرو بین طبقات پایین وبالای عمارت هم گویند