- ذل
- روش، طور، طریقه، مجری، عادت پست و زبون شدن
معنی ذل - جستجوی لغت در جدول جو
- ذل
- پست و زبون شدن، خوار شدن، خواری، نرمی، فروتنی، انقیاد
- ذل ((ذُ لّ))
- خواری، ذلت، رامی، فروتنی
- ذل ((ذِ لّ))
- نرم و رام گردیدن، نرمی، رفق، مهربانی، طور، روش، جمع اذلال
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ذلت مذلت خواری. خواری تو سری خوری
مونث ذلیل مونث ذلیل خاکی گناهکار رام ساده: زن
خواری زبونی
زبون، حقیر، خوار، پست
مونث ذلیق
گشاده زبان زبان آور تیز زبان. تیز زبان، سر نیزه تیز
خواری، گناهکاری
رام مطیع منقاد جمع اذله و ذلل. رام فرمانبردار سر به زیر
اسم اشاره برای دور
نیکو سخن سخنور
چیره زبان تیز زبان ذلیق. آسه راه چیره زبان تیز زبان، تیزی، زبان گویا تیز شدن: زبان سر نیزه، افکندن: سرگین، سست شدن
خواری، زبونی، مقابل عزت
خوار
خوار شدن فرو کاست
خوار شدن، دلیل گردیدن
خوار شدن ذلیل گردیدن، خواری ذلت مذلت، جمع ذلیل، خواران خاکیان جمع ذلیل
تیز زبانی روان سخنی
تیز زبانی فصاحت گشاده زبانی چیره زبانی. فصیح شدن
پست مرتبگان از مردم
میانه راه
خواری، سرشکستگی
ذلیل شدن، خوار شدن، خواری
اسم اشاره برای دور، آن، این
تیز، تیز زبان، زبان آور، فصیح
ذلیل شدن، خوار شدن، پست و زبون شدن، خواری، زبونی
دشنامی است کسان را