- ذعاق
- داروی کشنده
معنی ذعاق - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رگبار تندابه
چشیدن
تندی شتابزدگی، مرگ زودکش، نابود شدن، مرگ ناگهانی، زهر زود کش
تلخ آب، شور خوراک
آوای تندر
چشیدن، چشیدن مزۀ چیزی، آزمودن طعم و مزۀ چیزی، طبع، طعم
بانگ کلاغ، بانگ شبان
بانگ زدن تر ساندن
کسی که با پدر و مادر خود نافرمانی و بدرفتاری کند وآنان را برنجاند
ویژگی کسی که نسبت به پدر یا مادر خود نافرمانی و بدرفتاری می کند و آنان را می رنجاند
عاق والدین: کسی که پدر و مادر به دلیل سرپیچی از آن ها او را نفرین کرده باشند
عاق کردن: فرزند را به سبب نافرمانی از خود دور یا نفرین کردن
عاق والدین: کسی که پدر و مادر به دلیل سرپیچی از آن ها او را نفرین کرده باشند
عاق کردن: فرزند را به سبب نافرمانی از خود دور یا نفرین کردن