جدول جو
جدول جو

معنی ذرت - جستجوی لغت در جدول جو

ذرت
گیاهی از تیرۀ غلات، دارای برگ های دراز و ساقۀ راست. بلندیش تا یک متر میرسد. دانه هایش زرد رنگ و شبیه نخود ریز و در روی شاخۀ کوتاهی به شکل خوشه پهلوی هم و پیوسته به یکدیگر تشکیل میشود و هر شاخه در حدود سیصد دانه میدهد این دانهها را میتوان مانند گندم آرد کرد و برای پختن نان به کار برد. ۵۸ درصد آمیدون و ۱۰ درصد مواد پروتئیک و ۵ درصد مواد چرب دارد. از تخمیر آن نیز نوعی نوشابۀ الکلی ساخته می شود. شاخۀ ذرت را پیش از آنکه دانههایش خشک و سخت شود روی آتش بریان میکنند و دانههای آن را میخورند، جواری، بلال. کاکل ذرت دارای عناصر معدنی مختلف مخصوصاً به صورت املاح پتاسیم و کلسیم و برای بیماران مبتلا به التهاب و ورم مثانه و سنگ مثانه نافع است و به صورت عصارۀ آبی یا به صورت حب یا شربت یا جوشانده به کار می رود. یک قسم ذرت دیگر به نام ذرت خوشه ای یا ذرت فرنگی است که دانه های ریز و سفید به درشتی عدس دارد و مانند خوشه از گیاه آویزان می شود و بلندی گیاه آن تا سه متر می رسد
تصویری از ذرت
تصویر ذرت
فرهنگ فارسی عمید
ذرت
(ذُرْ رَ)
گیاهی است چون نی و آن را میوه ای به بزرگی یک و دو خیار بلفافهائی پیچیده و به درون میوه چوبی است که خوردنی نیست و بر آن دانه های بسیار منتظم و پیوسته هست هر یک چند نخودی خرد که تمام سطح را پوشیده است و آن دانه ها خوراکی باشد که برشته کنند و یا در آب پزند خوردن را بلال. گندم مکه. گندمکه. مکه گندم مصری. گندم مکی
لغت نامه دهخدا
ذرت
گیاهیست چون نی و نوعی از غله، دارای برگهای دراز ساقه راست و نازک، دانه هایش در روی شاخه کوتاهی بشکل خوشه پهلوی هم و پیوسته بیکدیگر تشکیل میشود و این دانه ها را میتوان مانند گندم آرد کرد و برای پختن نان بکار برد
فرهنگ لغت هوشیار
ذرت
((ذُ رَّ))
گیاهی است از تیره غلات که یک پایه است و برگ هایش پهن و دراز می باشد. دانه های آن گرد و سخت به رنگ های سفید، زرد یا قهوه ای مایل به قرمز است، دانه های ذرت را به صورت آرد درآورده به عنوان مغذی مصرف می کنند، بلال، گندم مکه
فرهنگ فارسی معین
ذرت
بلال، جواری
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ذات
تصویر ذات
عین و جوهر و حقیقت چیزی، نفس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرت
تصویر پرت
دورافتاده، کنار، منحرف
پرت شدن: افتادن از بالا به پایین، فرو افتادن
پرت کردن: دور افکندن، انداختن کسی یا چیزی از بالا به پایین یا از جایی به جای دیگر
پرت و پلا: پراکنده، پخش، سخنان بیهوده و بی معنی، چرند و پرند
فرهنگ فارسی عمید
(ذُ رْ رَ تِ شَ / شِ)
قسمی از حبوب غذائی بومی افریقا و هند و بالای آن گاه به چهار تا پنج گز رسد
لغت نامه دهخدا
بی معنی مزخرف لاطایل، منحرف از راه راست: از راه پرت افتاده است. یا از مرحله پرت است دور از اصل موضوع است: (وقتی دیدم لیدیا اینقدر از مرحله پرت است ناچار شدم بوی گفتم) (دشتی)، گیج. اسباب خرده و ریزه متفرقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرت
تصویر خرت
سوراخ سوزن
فرهنگ لغت هوشیار
حالت نیم خواب، حالت کسی که او را خواب آمده، پی در پی چشم بر هم نهادن و باز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذرم
تصویر ذرم
بچه افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلربگ که تیره مخصوصی به نام زرشکیان از تیره نزدیک به تیره آلالگان است. زرشک معمولی درختچه ایست به ارتفاع 2 تا 3 متر که معمولا در حاشیه جنگلهای غالب نقاط اروپا و ایران میروید برگهاش دندانه دار و گلهایش زرد رنگ و مجتمع به صورت خوشه و آویخته است. میوه آن کوچک و قرمز رنگ و بیضوی به طول 7 تا 8 و به عرض 3 میلیمتر میباشد. ریشه و برگ و میوه آن بمصارف دارویی میرسد برباریس انبر باریس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذرا
تصویر ذرا
پوشش، سرشک، بر باد شدنی بر باد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذرات
تصویر ذرات
جمع ذره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذرب
تصویر ذرب
تیز کردن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذرح
تصویر ذرح
آله کلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذرع
تصویر ذرع
خلق، سیرت، خو، توانائی، طاقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذرف
تصویر ذرف
روانی اشک، روان شدن آب روانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذرق
تصویر ذرق
شبدر خودرو اسپست دشتی از گیاهان پیخال سرگین پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذرو
تصویر ذرو
باد دادن باد دادن گندم، پرانیدن، پریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذرت شکن
تصویر ذرت شکن
کسی که ذرت را درو میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذره
تصویر ذره
مور خرد، مورچه، هر جز غبار منتشر در هوا و جز آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذری
تصویر ذری
ذروه هم آوای شما:، جمع ذروه، بالاها باد داده، اشک ریخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذریت
تصویر ذریت
نسل فرزندان جمع ذراری و ذریات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذلت
تصویر ذلت
خواری، زبونی، مقابل عزت
فرهنگ لغت هوشیار
کفایت ضمانت، نتیجه ای که از تعهد حاصل شود، عهد پیمان ضمان زینهار یا اهل ذمه اهل کتاب از زردشتیان جهودان و ترسایان که در سرزمین مسلمانان زندگی کنند (با شروط ذمه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذات
تصویر ذات
مالک، دارا، خداوند، صاحب
فرهنگ لغت هوشیار
سر کوه قله، تارک سر چکاد، بالای هر چیز نوک سر جمع ذری، ذروت غایت بلندی بود و اندر فلک تدویربجای اوج باشد از خارج المرکز و برابر ذروه تدویر بود... ذروت وسطی آن نقطه است از زبرین فلک تدویر که بدو آن خط رسد که از مرکز معدل بیرون آید و بر مرکز تدویر بگذرد و ذروت مرئی آن نقطه است از زبری فلک تدویر که بدو آن رسد کز مرکز عالم بیرون آید و بر مرکز تدویر بگذرد (التفهیم)
فرهنگ لغت هوشیار
بکارت دوشیزگی، دسته موی موی پیش سر کاکل بکارت دوشیزگی، دسته موی موی پیش سر کاکل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عذرت
تصویر عذرت
((عُ رَ))
بکارت، دوشیزگی، دسته موی، کاکل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ورت
تصویر ورت
عوض
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ذات
تصویر ذات
خیم، نهاد، سرشت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ذره
تصویر ذره
خرده، ریزه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ذلت
تصویر ذلت
خواری، سرشکستگی
فرهنگ واژه فارسی سره