- ذرب
- تیز کردن چیزی را
معنی ذرب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زگیل گردن، زبان دراز زن
زبان
متهم کرد او را ببدی و خلاف
باختر، خوربران
آگاه دانا زیرکی، نوزاد جانور درشته نیاز آهنگ آماج حاجت قصد مقصود غایب، جمع آراب
در بزرگ، دروازه دروازه ها دروازه ها
دشنام دریدگی گستاخی آک (عیب)، کاستی کمی، گداخته ناآرام
خطا، معصیت، گناه، جرم
ذروه هم آوای شما:، جمع ذروه، بالاها باد داده، اشک ریخته
مور خرد، مورچه، هر جز غبار منتشر در هوا و جز آن
باد دادن باد دادن گندم، پرانیدن، پریدن
بچه افکندن
شبدر خودرو اسپست دشتی از گیاهان پیخال سرگین پرندگان
روانی اشک، روان شدن آب روانی
خلق، سیرت، خو، توانائی، طاقت
آله کلو
گیاهیست چون نی و نوعی از غله، دارای برگهای دراز ساقه راست و نازک، دانه هایش در روی شاخه کوتاهی بشکل خوشه پهلوی هم و پیوسته بیکدیگر تشکیل میشود و این دانه ها را میتوان مانند گندم آرد کرد و برای پختن نان بکار برد
زهر
پوشش، سرشک، بر باد شدنی بر باد
نامه، صحیفه، کتاب
پژمریدن، خشک لبی
گمیزش
خرده، ریزه
گرگ
ذئب، گرگ
زر، طلا
گداختن، آب شدن چیزی بر اثر حرارت
پهستاندن در آغل کردن گوسپندان، روان شدن آب جای در آمدن: در، کازه کازه شکارگر، پهست آغل روانگی آب آبراهه
سرزنش کردن و بمعنی پیه شکم
گری
زیادی نمودن، مقابل خشک، کمی سنگین تر از قرار میان بایع و مشتری
نبرد، ستیز، رزم، کارزار، مقاتله، پیکار، پرخاش