ضریب ها، اعدادی که نشان دهندۀ مقدار خاصیت یا مشخصه ای است، جمع واژۀ ضریب ضریبه ها، سرشت ها، خوی ها، عادت ها، طبیعت ها، خراج ها، جزیه ها، جمع واژۀ ضریبه
ضریب ها، اعدادی که نشان دهندۀ مقدار خاصیت یا مشخصه ای است، جمعِ واژۀ ضریب ضریبه ها، سرشت ها، خوی ها، عادت ها، طبیعت ها، خراج ها، جزیه ها، جمعِ واژۀ ضریبه
از روب، رائب. شیر خفتۀ جغرات شده. (منتهی الارب) (آنندراج) ، ماست. (مهذب الاسماء) ، شیر مسکه برآوردۀ آب آمیخته. (از اقرب الموارد) (از المنجد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، سرگشتۀ شوریده عقل سست و گران جسم و گرانجان از سیری شکم یا از غلبۀ خواب یا از راه رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج). پریشان و سرگشته. (از اقرب الموارد)
از روب، رائب. شیر خفتۀ جغرات شده. (منتهی الارب) (آنندراج) ، ماست. (مهذب الاسماء) ، شیر مسکه برآوردۀ آب آمیخته. (از اقرب الموارد) (از المنجد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، سرگشتۀ شوریده عقل سست و گران جسم و گرانجان از سیری شکم یا از غلبۀ خواب یا از راه رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج). پریشان و سرگشته. (از اقرب الموارد)
رائب. اسم فاعل از ریشه ’ریب’. کار مشتبه ومکدر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). از اضداد است، چیزی که در آن شبهه و کدر باشد، صافی که در آن شبهه و کدری نباشد. (از المنجد)
رائب. اسم فاعل از ریشه ’ریب’. کار مشتبه ومکدر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). از اضداد است، چیزی که در آن شبهه و کدر باشد، صافی که در آن شبهه و کدری نباشد. (از المنجد)
جمع واژۀ ذریعه. وسایل. وسایط. دست آویزها: شوافع و ذرایع که سیمجوریان را بر دولت آل سامان ثابت است مهمل نگذارند. (ترجمه تاریخ یمینی نسخۀ خطی مؤلف ص 79). سلطان آن وسائل و ذرایع بنظر قبول ملاحظه فرمود. (ترجمه تاریخ یمینی چ تهران ص 374). من نیز بندۀ قدیمم و به ذرایع خدمات شایسته، حقوق ثابت گردانیده ام. (جهانگشای جوینی). در مقدّمۀ مشایعت بندگی دولت و متابعت هواداری اخلاص حضرت به ذرایع متین و وسائل مبین اختصاص یافته بود. (جهانگشای جوینی)
جَمعِ واژۀ ذَریعَه. وسایل. وسایط. دست آویزها: شوافع و ذرایع که سیمجوریان را بر دولت آل سامان ثابت است مهمل نگذارند. (ترجمه تاریخ یمینی نسخۀ خطی مؤلف ص 79). سلطان آن وسائل و ذرایع بنظر قبول ملاحظه فرمود. (ترجمه تاریخ یمینی چ تهران ص 374). من نیز بندۀ قدیمم و به ذرایع خدمات شایسته، حقوق ثابت گردانیده ام. (جهانگشای جوینی). در مقدّمۀ مشایعت بندگی دولت و متابعت هواداری اخلاص حضرت به ذرایع متین و وسائل مبین اختصاص یافته بود. (جهانگشای جوینی)
جمع ذراح و ذروح. نوعی حشره بالدار برنگ آبی یا سبز. این حشره دارای دو شاخک شش دست و پا و مفاصل متعدد است و سم شدیدی دارد آلو کلو. توضیح: مفرد آن کمتر استعمال میشود و جمع متداول است
جمع ذراح و ذروح. نوعی حشره بالدار برنگ آبی یا سبز. این حشره دارای دو شاخک شش دست و پا و مفاصل متعدد است و سم شدیدی دارد آلو کلو. توضیح: مفرد آن کمتر استعمال میشود و جمع متداول است