جدول جو
جدول جو

معنی ذرایع

ذرایع
ذریعه ها، وسیله ها، دست آویزها، جمع واژۀ ذریعه
تصویری از ذرایع
تصویر ذرایع
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ذرایع

ذرایع

ذرایع
جَمعِ واژۀ ذَریعَه. وسایل. وسایط. دست آویزها: شوافع و ذرایع که سیمجوریان را بر دولت آل سامان ثابت است مهمل نگذارند. (ترجمه تاریخ یمینی نسخۀ خطی مؤلف ص 79). سلطان آن وسائل و ذرایع بنظر قبول ملاحظه فرمود. (ترجمه تاریخ یمینی چ تهران ص 374). من نیز بندۀ قدیمم و به ذرایع خدمات شایسته، حقوق ثابت گردانیده ام. (جهانگشای جوینی). در مقدّمۀ مشایعت بندگی دولت و متابعت هواداری اخلاص حضرت به ذرایع متین و وسائل مبین اختصاص یافته بود. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا

ذرائع

ذرائع
جمع ذریعه، دستاویزها ابزارها جمع ذریعه وسایل وسایط دست آویزها
ذرائع
فرهنگ لغت هوشیار

ذرایح

ذرایح
جمع ذراح و ذروح. نوعی حشره بالدار برنگ آبی یا سبز. این حشره دارای دو شاخک شش دست و پا و مفاصل متعدد است و سم شدیدی دارد آلو کلو. توضیح: مفرد آن کمتر استعمال میشود و جمع متداول است
فرهنگ لغت هوشیار

شرایع

شرایع
شریعت ها، سنت ها، طریقه ها، مذهب ها، آیین ها، جمعِ واژۀ شریعت
شرایع
فرهنگ فارسی عمید