- ذرا
- پوشش، سرشک، بر باد شدنی بر باد
معنی ذرا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آغاز سپید مویی
شتابان
بازو، آرنج، واحد طول و آن عبارت است از ابتدای ساعد دست (مرفق) تا سر انگشتان (رساله مقداریه. فرهنگ ایران زمین 4- 1: 10 ص 431) ارش رش گز جمع اذرع، واحد طول معادل شش قبضه (مشت) که با انگشتان (غیر انگشت شست) با یگدیگر متصل ساخته ملاحظه میشود و این مجموع بمقدار بیست و چهارساعت خواهد بود که از جانب پهنا بیکدیگر گذارند (رساله مقداریه ایضا ص 2- 431)، بازو، آرنج، اریش ارش یکان درازا (گویش گیلکی) گز
شیرابه شیرآبکی آله کلو از جانوران آلاکلنگ
جمع ذره
زهر
ارش، در ریاضیات واحد اندازه گیری طول، تقریباً معادل طول فاصلۀ میان آرنج تا سر انگشتان یک مرد
ذره ها، مقادیر اندک از چیزی، جمع واژۀ ذره
ذرات آلفا: در علم فیزیک ذراتی هستند دارای بار مثبت الکتریکی که از رادیوم ساطع می شوند
ذرات آلفا: در علم فیزیک ذراتی هستند دارای بار مثبت الکتریکی که از رادیوم ساطع می شوند
آنی، موقتی، موقت
موقت، زود گذر، بی اعتبار
بکر، دوشیزه، کنایه از ویژگی سخنی که پیش از آن گفته نشده، سخن تازه آورده، مقابل نهان، پیدا، آشکار، به تنهایی، تنها
Fleeting, Passing, Transiently
passageiro, transitoriamente
flüchtig, vorübergehend
przelotny, przejściowy, tymczasowo
мимолётный , мимолетный , временно
швидкоплинний , минущий , тимчасово
fugaz, pasajero, de manera transitoria
fugace, passager, de manière transitoire
fugace, passeggero, transitoriamente
vluchtig, voorbijgaand, tijdelijk
क्षणिक , अस्थायी रूप से
sekejap, sementara, secara sementara
덧없는 , 지나가는 , 일시적으로
חולף , חוֹלֵף , באופן חולף
转瞬即逝的 , 短暂的 , 短暂地
束の間の , 一時的な , 一時的に
geçici, geçici olarak
ya muda mfupi, wa kupita, kwa muda mfupi