معنی عذرا عذرا بکر، دوشیزه، کنایه از ویژگی سخنی که پیش از آن گفته نشده، سخن تازه آورده، مقابل نهان، پیدا، آشکار، به تنهایی، تنها تصویر عذرا فرهنگ فارسی عمید
عذار عذار کنار صورت، محل روییدن ریشافسارروی، چهره، صورت، سیما، گونه، رُخ، عارِض، خَدّ، غُرَّه، رُخسارِه، دیباجِه، لَچ، رُخسار، سَج، دیمِه، چِهر، گِردماه، چیچَک، دیمَر، وَجَنات، مُحَیّا، دیباچِه فرهنگ فارسی عمید