جدول جو
جدول جو

معنی ذخی - جستجوی لغت در جدول جو

ذخی
(تَ تُ)
واخیده شدن پشم به کمان ندّافی. (منتهی الارب). محلوج شدن پشم با کمان حلاّج، شتابی کردن. (منتهی الارب) ، ذختهم الرّیح، رسید به آنها باد و نیست ایشان را از آن پرده و مانع
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ذمی
تصویر ذمی
غیر مسلمان که جان و مال او در امان و پناه اسلام باشد و جزیه بدهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یخی
تصویر یخی
یخ زده، منجمد مثلاً گوشت یخی، از جنس یخ مثلاً مجسمۀ یخی، یخ فروش، نوعی بستنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اخی
تصویر اخی
عنوانی برای هر یک از اعضای فرقه های عیاران و جوانمردان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذخر
تصویر ذخر
اندوخته، پس انداز، چیزی که برای آینده پس انداز کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سخی
تصویر سخی
کریم، بخشنده، جوانمرد، رادمرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذکی
تصویر ذکی
زیرک، تیزهوش، هوشیار
فرهنگ فارسی عمید
(ذُ خَ)
بطنی است از صدف و ابن الکلبی گوید او ذخیربن غسان بن جذام بن الصدف است. (از انساب سمعانی). و صاحب تاج العروس بجای ذخیربن غسان ذخیربن شجنان آورده است و ظاهراً غلط است
لغت نامه دهخدا
تصویری از صخی
تصویر صخی
چرکین و ریمناک شدن جامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یخی
تصویر یخی
یخ فروش فروشنده یخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخی
تصویر سخی
جوانمرد، بخشنده، کریم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذمی
تصویر ذمی
هر چیزی که بر عهده کسی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذوی
تصویر ذوی
پژمرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخی
تصویر دخی
تاریکی
فرهنگ لغت هوشیار
برادرم برادر من نامی که جوانمردان و ایباران (عیاران) بر یکدیگر می نهادند برادر من، نامی است که فتیان (جوانمردان) هم طریقتان و هم مسلکان خود را بدان مخاطب میداشتند و میخواندند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذکی
تصویر ذکی
مرد تیز خاطر، تیز طبع
فرهنگ لغت هوشیار
چیزی که نگاهداشته شده برای وقت احتیاج پس انداز پس افکنده ذخیره جمع اذخار. پنهان کردن پنهاناندن، اندوختن پس انداز، اندوخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذری
تصویر ذری
ذروه هم آوای شما:، جمع ذروه، بالاها باد داده، اشک ریخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذخر
تصویر ذخر
((ذُ خْ))
ذخیره، نگه داشته شده برای روز مبادا، جمع اذخار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذمی
تصویر ذمی
((ذِ مّ))
غیرمسلمانی که به علت پرداخت جزیه، جان و مالش در پناه اسلام است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذکی
تصویر ذکی
((ذَ))
زیرک، هوشیار، تند بوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سخی
تصویر سخی
((سَ))
بخشنده، کریم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سخی
تصویر سخی
راد، دست و دل باز، فراخ دست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از یخی
تصویر یخی
Icy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از یخی
تصویر یخی
glacé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از یخی
تصویر یخی
eisig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از یخی
تصویر یخی
हिमांकित
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از یخی
تصویر یخی
ghiacciato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از یخی
تصویر یخی
helado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از یخی
تصویر یخی
ijskoud
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از یخی
تصویر یخی
крижаний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از یخی
تصویر یخی
ледяной
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از یخی
تصویر یخی
lodowaty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از یخی
تصویر یخی
gelado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از یخی
تصویر یخی
বরফের মতো
دیکشنری فارسی به بنگالی