- ذبل
- خشکیده شدن
معنی ذبل - جستجوی لغت در جدول جو
- ذبل
- استخوان روی پشت لاک پشت، کاسۀ سنگ پشت، گوش ماهی، اول جوانی
- ذبل ((ذَ بْ))
- گوش ماهی، سنگ لاک پشت
- ذبل
- پژمردن، باریک میان شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پشکل، باد گرم پژمردگی از تشنگی یا گرما
خشک لب زن
مردواری، خرامیدن
اشتران تک ندارد مخفف ابوالقاسم و ابوالفضل و مانند آنها (قس: بلقاسم و بلفضل در نوشته های پیشینیان و در تداول عوام امل مخفف ام البنین و جز آن)، نره احلیل کیر. نامی است جمله اشتران را اشتران بیش از دو (جمع بی مفرد یا اسم جنس به اعتبار وضع نه استعمال)، ابر حامل باران
بابل
باریک، لاغر، پژمرده پلاسیده، خشک لب پژمرده پلاسیده، لاغر نزار، خشک شده از عطش (لب و غیره)
کتران شل
خستوییدن (اعتراف کردن)
دشمنی کینه، کین خواستن
ستم کردن ستم
پژمرده پژمریده مقابل نامی، کاهیده لاغر شده. پژمرده شدن پژمریدن مقابل نمو، پژمردگی کم آبی گیاه و رفتن طراوت و تری آن، کاهیدن لاغر شدن، لاغری نزاری، خشکیده پوست شدن، لاغر و باریک شدن (اسب و مانند آن)، انتقاص حجم اجزاء اصیله جسم است بواسطه آنچه جدا میشود از آن در تمام اقطار و اطراف برنسبتی که آن حرکت جسم مقتضی آن است و از انواع حرکت در کم است. ترنجیدگی ترنجش زبانزد فرزانی، نزاری، کاهیدگی
نامه، صحیفه، کتاب
سر بریدن گاو و گوسفند و مانند آنها
پژمریدن، خشک لبی
فتیله پتیله جمع ذبال. زخم پهلو، جمع ذباله، پده ها پوده ها
حرف نهم از الفبای عربی (ابتث) و حرف یازدهم از الفبای فارسی به شتاب رفتن، دراز شدن، شوخ چشمی
زیر، پایین
بخشش، عطا
دامن کشان رفتن، دنبال، پائین
ازیاد بردن فراموشیدن، سویسیدن
درخت راج
سرگین
مرضی باشد از امراض چشم و آن مویی است که در درون پک چشم بر میاید و پرده ای را نیز گویند که در چشم بهم رسد رد کردن چیزی به کسی در راه خدا، دشنام دادن، ناسزا گفتن، باران که از ابر بر آمده و تا زمین نرسیده باشد، دشنام
آفریدن، خلق کردن کوه، آنچه از زمین بلند شود و بزرگ و طویل باشد
ریسمان، طناب، بند سختی، دانشمند، زیرک سختی، دانشمند، زیرک
فاسد گردانیدن، تباه نمودن، خراب کردن، زایل شدن عقل بر اثر غصه و حزن مجنون، دیوانه، سخت و تنگ مجنون، دیوانه، سخت و تنگ
مرگامرگ (طاعون)، تالابه، جویک جوی خرد خر کوچک خر بندری
دشمنی، کینه
بچه شیر
فضلۀ چهارپایان، سرگین