- ذبابی
- مگس سبز
معنی ذبابی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث ذباب واحد ذباب یک مگس یک کلیز، مگسک از چهره های سپهری، باز مانده
منسوب به کباب: بصورت و هیئت کباب، کبابفروش. کباب پز. یا گوشت کباب. قسمتهای کم ارزش گوشت گوسفند از جمله قلوه گاه و دنده ها که بیشتر مورد استفاده کبابیها برای کباب کوبیده است
کسی که کارش پختن کباب است، جایی که در آن کباب می فروشند، گوشتی که مناسب کباب است
Barbequed
grelhado
gegrillt
grillowany
жареный
на грилі
a la parrilla
grillé
grigliato
gegrild
ग्रिल किया हुआ
dipanggang
مشويٌّ
바비큐 된
על הגריל
バーベキューされた
mangalda pişmiş
kukaanga
ปิ้งย่าง
বারবিকিউ
باربی کیو کیا ہوا
مگس
منسوب به باب، سید علی محمد شیرازی که خود را باب الله می دانست، پیروان محمد باب
مگس، پشه، زنبور به ویژه زنبور عسل
منسوب به سید علی محمد باب، از فرقه بابیه
پیرو فرقۀ بابیه
مگسوارگان