جدول جو
جدول جو

معنی ذبابی - جستجوی لغت در جدول جو

ذبابی
(ذُ بی ی)
منسوب به ذباب. ذبابی، یا زمرد ذبابی ّ، زمردی باشد سبز و آبدار و شفّاف و در غایت طراوت و خوشرنگی بی آنکه مایل برنگی دیگر بود. شبیه به رنگ مگس سبز که گاهگاه در میان گیاهان بود. (از جواهرنامه)
لغت نامه دهخدا
ذبابی
(ذُ بی ی)
برآمدگی و نتوّ طبقۀ عنکبوتیه (در چشم) از جراحت و جز آن
لغت نامه دهخدا
ذبابی
مگس سبز
تصویری از ذبابی
تصویر ذبابی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ)
مندودبن عبداﷲ. شخصی بوده که در معرفت فن رباب نوازی بدو مثل زنند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). رجوع به ابوبکر ربابی شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
منسوب به رباب. رباب نواز. عوّاد. (یادداشت مرحوم دهخدا). سازنده و نوازندۀ رباب. (ناظم الاطباء). آنکه با رباب سر و کار دارد خواه به ساختن و خواه به نواختن:
صبحگه آن نغمۀ چمچۀ حلیمی بر حلیم
بر بگوشم خوشتر از زخمۀربابی بر رباب.
حکیم سوری (تقی دانش)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
قبیلۀمنسوب به تیم الرباب را گویند. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(ذَبْ با بَ)
خوشیده. هواسیده. پژمریده. پژمرده. پلاسیده: شفهٌ ذبّابه، لبی پژمریده. لبی خوشیده
لغت نامه دهخدا
(ذُ بَ)
نام موضعی است به عدن ابین، نام محلی است به اجاء
لغت نامه دهخدا
(ذُ بَ)
یکی ذباب. یک مگس، یک زنبور عسل. ج، ذباب. (دهار) ، بقیۀ وام و جز آن
لغت نامه دهخدا
(حُ)
منسوب به حباب. چون حباب. از حباب
لغت نامه دهخدا
مونث ذباب واحد ذباب یک مگس یک کلیز، مگسک از چهره های سپهری، باز مانده
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به کباب: بصورت و هیئت کباب، کبابفروش. کباب پز. یا گوشت کباب. قسمتهای کم ارزش گوشت گوسفند از جمله قلوه گاه و دنده ها که بیشتر مورد استفاده کبابیها برای کباب کوبیده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کبابی
تصویر کبابی
کسی که کارش پختن کباب است، جایی که در آن کباب می فروشند، گوشتی که مناسب کباب است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کبابی
تصویر کبابی
مشويٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از کبابی
تصویر کبابی
Barbequed
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کبابی
تصویر کبابی
grillé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کبابی
تصویر کبابی
жареный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کبابی
تصویر کبابی
ปิ้งย่าง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کبابی
تصویر کبابی
grelhado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کبابی
تصویر کبابی
gegrillt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کبابی
تصویر کبابی
باربی کیو کیا ہوا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از کبابی
تصویر کبابی
বারবিকিউ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کبابی
تصویر کبابی
mangalda pişmiş
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از کبابی
تصویر کبابی
kukaanga
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کبابی
تصویر کبابی
на грилі
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کبابی
تصویر کبابی
バーベキューされた
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کبابی
تصویر کبابی
烧烤的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کبابی
تصویر کبابی
על הגריל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کبابی
تصویر کبابی
바비큐 된
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کبابی
تصویر کبابی
grillowany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کبابی
تصویر کبابی
ग्रिल किया हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کبابی
تصویر کبابی
gegrild
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کبابی
تصویر کبابی
grigliato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کبابی
تصویر کبابی
a la parrilla
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کبابی
تصویر کبابی
dipanggang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی